قطعا شما هم گاهی این گفته را شنیده اید که می گوید به ندای قلبت گوش کن! این گفته حرفی آشناست اما تا چه حد صحت دارد؟ اصلا ندای قلب چیست؟ انسان در طول مسیر زندگی خود بار ها با دوراهی هایی مواجه خواهد شد که می بایست تصمیمات مهمی بگیرد؛ اما تصمیم درست چیست؟ در ادامه با دکتر سلام همراه باشید.
در مسیر پیش روی ما دوراهیهای زیادی هستند که بسیاری از این دوراهیها نقشی تعیینکننده در زندگیمان دارند. نمونههایی از این دست را میتوان در انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل و انتخاب همسر مثال زد. هر کدام از این انتخابها به تنهایی تاثیری کاملاً متفاوت در مسیر زندگی ما میگذراند. اینکه ما چگونه خود را مجاب میکنیم تا نهایتاً یک انتخاب داشته باشیم موضوعی است که میتواند راهگشا باشد. واقعیت امر این است که بیشتر ما، آن چیزی را که به عنوان انتخاب شخصی خود قلمداد میکنیم در واقع محصول باورها و نگرشهای ملاحظهکارانه و محتاطانهای است که اغلب این باورها و نگرشها را از محیط اطراف خود کسب کردهایم.
در بسیاری از مواقع انتخاب آن چیزی که واقعاً دوست داریم را فدای مصلحت و دوراندیشی میکنیم. اتفاقی که برای من به هنگام انتخاب رشته تحصیلی افتاد ماحصل همین دوراندیشیها بود. تمایل شخصی من به سمت رشتههای هنری بود اما ترس از نبود شغل مناسب و آینده مبهم و همین طور پیامهایی که از اطرافیان به من میرسید باعث تغییر در نوع انتخاب من شد. در رشته مهندسی تحصیل کردم اما دل من با فضای هنری بود و نهایتاً بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی به سوی شغلی که ارتباط زیادی با هنر و فضایی که قلباً آن را دوست داشتم کشیده شدم.
عدم پیروی از آن چیزی که قلب به آن مایل بود منجر به طولانی شدن مسیر شغلی من شد. زندگی همیشه جدالی است میان قلب و ذهن ما. اگر بخواهیم بگوییم کدام یک از این دو به زندگی نزدیکتر است بیگمان دل و قلب را انتخاب خواهیم کرد. اینکه چرا ما کمتر به قلب خود رجوع میکنیم خود دلیلی است بر دوری ما از زندگی. به جرات میتوان گفت بسیاری از رنجهای ما ناشی از همین ملاحظهکاری و مصلحتاندیشیهایی است که ریشه در آیندهای مبهم دارند. دل ما کاری با آینده ندارد.
هر آن چیزی را که احساس میکند با وجود ما همخوانی دارد به سادگی به ما میگوید. اگر گوش شنوایی برای دل خود نیستیم در واقع گوش شنوایی برای زندگی نیستیم. قلب ما ماجراجوست و از ترس هراسی ندارد اما ذهن ما میترسد و همین ترس عاملی میشود تا به سوی آن چیزی که واقعاً آن را دوست داریم حرکتی نکنیم. بسیاری از ما بر این گمان هستیم که شرایط و اتفاقاتی که باب میل ما نیستند از بد حادثه و بخت بد وارد زندگی ما شدهاند اما در واقع این شرایط بر اساس همان انتخابی بودهاند که زمانی ما از روی مصحلتاندیشی بر خود روا داشتهایم.
اگر بر این نکته پی ببریم که بی اعتمادی به دل، منجر به کوچک شدن دایره زندگیمان میشود آنگاه میتوانیم دلیل تمام آزردگیهای روزمره خود را درک کنیم. در هر لحظه از زندگی تنها یک بار فرصت برای انتخاب وجود دارد. اگر ذهن بسته و ترسوی خود را به عنوان ملاک انتخاب قرار دهیم نتیجهای بهتر از آن چیزی که اکنون در آن هستیم عاید ما نخواهد شد. اما اگر با قلب خود زندگی را لمس کنیم در واقع خود را با قلب هستی هماهنگ کردهایم و در این هماهنگی خبری از رنج و آزردگی نخواهد بود.
منبع: شهروند