به هر مشکل کوچک آنقدر فکر میکنند که بزرگتر و ترسناکتر میشود. به چیزهای مثبت هم آنقدر فکر میکنند که دیگر آنقدرها مثبت به نظر نمیرسند.
تحلیل بیش از اندازه مسائل باعث میشود شادی که از لذت بردن چیزی در همان لحظه میتوانید به دست آورید، ناپدید شود.
البته فکر کردن درمورد مسائل بسیار خوب است اما فکر کردن بیش از اندازه باعث میشود زندگیتان دچار رکود شود و خوبیهای زندگیتان را به دست خودتان نابود کنید.
در این مقاله ۹ عادتی را عنوان میکنیم که کمکتان میکند بسیار سادهتر و هوشمندانهتر درمورد مسایل فکر کنید و زندگی شادتر و راحتتری داشته باشید.
۱. به همه چیز از دیدی وسیعتر نگاه کنید.
افتادن در دام فکر کردن وسواسی و بیش از حد بسیار ساده است. به همین دلیل وقتی میبینید که بیش از انداز به موضوعی فکر میکنید، از خودتان بپرسید:
آیا ۵ سال دیگر این موضوع اهمیتی خواهد داشت؟ یا حتی ۵ هفته دیگر؟
وسیعتر کردن دید با همین یک سوال ساده خیلی زود شما را از تله فکر کردن وسواسی بیرون میآورد و کمکتان میکند بگذارید موقعیت خودش جلو رود و زمان و انرژیتان را روی چیزهایی که واقعاً اهمیت دارد متمرکز خواهد کرد.
۲. برای تصمیمگیریهایتان، محدودههای زمانی کوتاهتر بگذارید.
اگر برای تصمیمگیریهایتان فرجه زمانی نداشته باشید، مدام در افکارتان شناور شده و از همه زوایا به صورت افراطی به مسایل نگاه میکنید.
پس سعی کنید یاد بگیرید در تصمیمگیریها بهتر عمل کنید و با گذاشتن محدوده زمانی در زندگی روزمرهتان، وارد عمل شوید. حال چه این تصمیم بزرگ و مهم باشد و چه کوچک و جزئی.
این روشها میتواند کمکتان کند:
برای تصمیمات کوچکی مثل اینکه بروید ظرفها را بشویید، به ایمیلی جواب بدهید یا کار کنید، ۳۰ ثانیه به خودتان فرصت دهید تا تصمیم بگیرید.
برای تصمیمات بزرگتر که ممکن است الان هفتهها و ماهها وقتتان را بگیرد، فرجه ۳۰ دقیقهای یا تا پایان آن روز کاری بگذارید.
۳. مرد عمل باشید.
وقتی بدانید چطور میتوانید با اقدامات مستمر هر روزتان را شروع کنید، آنوقت دست از فکر کردن بیش از اندازه و وسواسی برخواهید داشت.
گذاشتن ضربالعجل راهی است که کمکتان میکند بیشتر مرد عمل شوید.
برداشتن قدمهای کوچک رو به جلو و تمرکز کردن روی هر قدم در هر لحظه عادت دیگری است که برای این هدف کمکتان میکند.
این روش خیلی خوب عمل میکند چون باعث میشود احساس اضطراب زیادی نکنید و برداشتن فقط یک قدم آنقدر کوچک است که اسیر ترستان نمیکند.
۴. بفهمید که کنترل همه چیز دست شما نیست.
اینکه سعی کنید ۵۰ مرتبه به موضوعی فکر کنید، راهی است که بتوانید کنترل همه چیز را به دست آورید. همه احتمالات را در نظر بگیرید که مبادا دچار اشتباه نشوید، شکست نخورید یا احمق به نظر نرسید.
اما همه اینها بخشی از زندگی هستند. همه کسانی که تحسینشان میکنید و زندگی داشتهاند که الهامبخش شماست، در زندگی گاهی با شکست روبهرو شدهاند. آنها هم اشتباه کردهاند.
اما در بیشتر موارد آنها به این شکستها بعنوان بازخوردی ارزشمند نگاه کردهاند و از آنها درس گرفتهاند. چیزهایی که ممکن است به ظاهر منفی برسد چیزهای زیادی به آنها آموخته و به رشد آنها کمک کرده است.
پس دست از کنترل کردن همه چیز بردارید. این تلاش جواب نمیدهد زیرا قادر نخواهید بود همه سناریوهای ممکن را از قبل ببینید.
البته گفتن این راحتتر از انجام دادنش است. پس گام به گام جلو روید.
۵. در موقعیتهایی که میدانید نمیتوانید درست فکر کنید، فکر نکنید.
گاهی اوقات وقتی گرسنهتان است یا روی تخت دراز کشیدهاید که بخوابید، فکرهای منفی به سراغتان میآیند.
باید بتوانید این افکار را سریع دستگیر کرده و به خودتان بگویید:
«نه، نه. قرار نیست الان به اینها فکر کنم.»
وقتی گرسنه یا خوابآلود هستید، ذهنتان نمیتواند درست و روشن فکر کند. به همین دلیل همان دیالوگ «نه، نه» را با خودتان تکرار کنید و آن فکر را برای زمانی بگذارید که بتوانید بهتر فکر کنید.
۶. خودتان را در ترسهای مبهم گم نکنید.
یکی دیگر از دامهایی که ممکن است گرفتار آن شوید این است که در ترسهای مربوط به موقعیت زندگیتان گم شوید و ذهنتان سناریوهایی فاجعهبار درمورد اتفاقاتی که ممکن است بیفتد سر هم کند.
یاد بگیرید که صادقانه از خودتان سوال کنید، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟
و بعد که فهمیدید بدترین اتفاق ممکن چیست، کمی وقت برای فکر کردن به اینکه برای جلوگیری از بروز آن اتفاق چه میتوانید بکنید، صرف کنید.
به مرور خواهید فهمید که بدترین اتفاقی که ممکن است در واقعیت بیفتد آنقدرها که فکر میکردید ترسناک نیست.
۷. ورزش کنید.
شاید به نظرتان کمی عحیب برسد اما ورزش کردن، مخصوصاً کار با وزنه، فشارها و نگرانیهای درونیتان را خالی میکند.
ورزش باعث میشود قاطعیت بیشتری در زندگی پیدا کنید و رویکردتان را به مسائل تغییر دهید.
۸. بیشتر وقتتان را در زمان حال سپری کنید.
با بودن در زمان حال در زندگی روزمرهتان به جای زندگی کردن در گذشته یا آینده، می توانید وقت بیشتری را که قبلاً صرف فکر کردن بیش از حد میکردید، از زندگی لذت ببرید.
سه راهی که کمکتان میکند با زمان حال ارتباط برقرار کنید:
– کمی آهستهتر. کاری که در حال حاضر مشغول انجامش هستید را کمی کندتر انجام دهید. مثلاً کندتر حرکت کنید، آرامتر حرف بزنید، آهستهتر رانندگی کنید. با این کار بیشتر میفهمید که چطور از بدنتان استفاده میکنید و از اتفاقات دور و برتان هم آگاهتر میشوید.
– به خودتان بگویید: خوب حالا من… من معمولاً به خودم میگویم: حالا من X هستم و X دندانهایم را مسواک میزند، در جنگل قدم میزند، یا ظرفها را میشوید. همین یادآوری ساده به ذهنتان کمک میکند از پریشانی بیرون آید و تمرکزتان را به اتفاقی که در آن لحظه میافتد معطوف میکند.
– قطع کنید، دوبار وصل شوید. اگر احساس میکنید درگیر فکر کردن وسواسی شدهاید، آن فکر را با داد زدن این در ذهنتان به خود قطع کنید: بسه! بعد دوباره به زمان حال وصل شوید و یک تا دو دقیقه روی اتفاقاتی که اطرافتان میافتد تمرکز کنید. سعی کنید همه چیز را بشنوید، حس کنید، ببویید، ببینید و روی پوستتان لمس کنید.
۹. بیشتر وقتتان را با کسانی بگذرانید که بیش از حد فکر نمیکنند.
محیط اجتماعیتان نقش مهمی دارد و نه فقط افراد و گروههایی که به زندگی واقعیتان نزدیک هستند. چیزهایی که میخوانید، گوش میکنید یا میبینید هم موثر هستند. وبلاگها، کتابها، فیلمها و موزیکهای زندگیتان.
پس به این فکر کنید که آیا منابعی در زندگیتان هست، چه نزدیک چه دور، که بیش از اندزه فکر کردن را در شما ترغیب میکند؟ و به آدمها و منابعی که تاثیری متضاد در شما دارند فکر کنید.
راههایی پیدا کنید که بیشتر وقت و توجهتان را صرف افراد و منابعی کنید که تاثیری مثبت بر تفکرتان دارند.
سایت مردمان
به نظرم مطلب خوبیه ولی اگر 2 مورد بیشتر داشت بهتر بود…
سلام
مطلب بسیار خوبی است. متشکرم.