با دنیای درونی چگونه اید و تا چه حد با آن کنار می آیید؟
گاهی این سوال به وجود می آید که «selftalk» یا گفت و گوی درونی انسان ها با خود، امری طبعی است یا نه؟ ما در دنیایی زندگی می کنیم که شامل دنیای بیرونی و درونی است. همان طور که در دنیای بیرونی با افراد مختلف تعامل برقرار می کنیم. با اجزا و عناصر دنیای درونی خود نیز ارتباطاتی را ایجاد می کنیم.
شباهت دنیای بیرونی و درونی
دنیای درونی از بدو تولد در انسان ها شکل می گیرد. نوع ارتباطاتی که ما از دوران کودکی با افراد مختلف داریم باعث می شود نمونه و الگویی از دنیای بیرونی درون ما شکل بگیرد و شیوه تعامل ما با دیگران، اعتمادها، دوست داشتن ها و عصبانیت هایی که در تعامل با دیگران در ما به وجود می آید از طریق دنیای درونی تایید می شود. ما در هر لحظه لحظه عمرمان با دنیای درونی مان زندگی می کنیم و نمی توان گفت کسی وجود دارد که بدون دنیای درونی باشد. هر فردی با دنیای درونی خود صحبت می کند، تعامل برقرار می کند، از آن استفاده می کند یا حتی ممکن است از آن آسیب ببیند.
اما برای نسبت دادن واژه «خوب» یا «بد» به دنیای درونی باید به این موضوع توجه کنیم که آیا دنیای درونی در مسیر رشد و تکامل فرد به سوی آینده ای بهتر و جایگاهی شایسته نقش کم کننده دارد یا اینکه مانع رسیدن فرد به موفقیت مطلوب است؟ دنیای درونی می تواند هردوی این نقش ها را داشته باشد؛ یعنی گاهی می تواند نقش کمک کننده و گاهی نقش مخرب و آسیب رسان برای افراد داشته باشد.
در دنیای بیرونی نیز شرایط به همین صورت است یعنی گاهی دنیای بیرونی به فرد کمک می کند که به توانایی ها و استعدادهایش جامه عمل بپوشاند و به فرد موفقی تبدیل شود و گاهی می تواند مانع این اتفاق شود. درواقع وقتی فردی را در محیط غنی و سرشار از آرامش، امنیت و فرصد رشد قرار می دهیم باعث موفقیت او خواهیم شد اما اگر همین فرد در محیط سرشار از استرس، آشوب و ناامنی قرار بگیرد نه تنها شاهد رشد او نخواهیم بود بلکه شرایط بدتر نیز خواهدشد. همان طور که دنیای بیرونی می تواند نقش تعیین کننده ای در دستاوردهای فرد داشته باشد، دنیای درونی نیز همین نقش را در زندگی افراد دارد.
مهم احساس آرامش شماست
ما باید حواسمان به دنیای درونی مان باشد. نوع تعاملاتی که افراد با دنیای درونی خود دارند شبیه دنیای بیرونی است. به این ترتیب که در دنیای بیرونی با عده ای از افراد صحبت می کنیم، کنار عده ای افراد تنها می نشینیم، کنار عده ای دیگر علاوه بر همنیشنی، حس های خوب یا بدی را دریافت می کنیم و به صورت کلی با توجه به افراد و شرایط مختلف خود را درگیر یک ارتباط کلامی، غیرکلامی و حسی یا گاهی بدون ارتباط می کنیم یعنی کنار کسی هستیم بدون اینکه حسی داشته باشیم یا حضور او را حس کنیم.
در دنیای درونی نیز همین اتفاق می افتد. گاهی با اجزا و عناصر دنیای درونی خود در تعامل سازنده هستیم و ارتباطات خوبی داریم. ما با دنیای درونی خود حرف می زنیم و در مورد امور مختلف حرف های خود را مرور می کنیم. برای مثال: «آیا با انجام این کار درست است؟» یا «اگر این کار را انجام دهم ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟» و… البته لازم نیست گفت و گو به صورتی باشد که ما حرف بزنیم بلکه حرف زدن در ذهن اتفاق می افتد. گاهی در دنیای درونی الزاما لکامی رد و بدل نیم شود اما احساس شادمانی و امنیت داریم. دنیای درونی بعضی از آدم ها دنیای تهی ای است به این صورت که اجزای کمی دارد و حرف کمتری در آن زده می شود و به صورت کلی ارتباطات کمی در آن وجود دارد.
اما آنچه در دنیای درونی اهمیت دارد این است که آیا وقتی که تنها هستیم نیز با خود احساس راحتی می کنیم؟ آیا می توانیم گاهی اوقات با خودمان حرف نزنیم و احساس راحتی نیز داشته باشیم؟ اگر دنیای درونی شما دارای چنین ویژگی ای است، می تواند همانند یک دوست خوب برایتان باشد. در این ویژگی شما با دنیای درونی تان همانند یک دوست رفتار خواهید کرد؛ یعنی گاهی با او حرف می زنید و با هم بیرون می روید، گاهی با هم می خندید، گاهی اگر حرفی هم نزنید کنار یکدیگر نوشیدنی می خورید و آرامش دارید. گاهی هم از یکدیگر دور هستید اما مطمئنید هر زمان که به او نیاز پیدا کنید او را کنارتان خواهید داشت. دنیای درونی که چنین ویژگی ای داشته باشد بسیار سازنده و تاثیرگذار خواهدبود.
وقتی دنیای درونی دشمن شماست
اما گاهی اوقات ما دنبال ساکت کردن گفت و گوهای درونی خودمان هستیم چون احساس می کنیم که از خود وجودی ما نبوده و غریبه ای بیش نیست. ما این حس را داریم که دنیای درونی مانع پیشرفت ماست و در نتیجه دنبال انکار این گفت و گوها یا حذف آن هستیم. برای مثال با خود می گوییم: «به این موضوع صنفی نباید فکر کنم چون ممکن است برایم اتفاق بیفتد.» در این حالت ما با دنیای درونی خود همانند یک دشمن برخورد می کنیم. زیرا تصور می کنیم زمانی که دنیای درونی به ما دستور یا پیشنهادی می دهد اشتباه است و قصد نابودی یا آزارمان را دارد. در این شرایط دنیای درونی مان دنیای امنی نیست چون در آن احساس راحتی نمی کنیم.
دلیل ناامنی دنیایتان را کشف کنید
دنیای درونی چه نقش کمک کننده داشته باشد و چه نقش آسیب رسان، باید به این نکته توجه کنیم که این دنیا متعلق و مربوط به خود ماست. ممکن است در شرایط دنیای درونی مان ناامن شده باشد اما دنیای ناامنی می تواند توسط خودمان بهبود پیدا کرده و تغییر کند. بنابراین اگر دنیای درونی شما مکان اضطراب زایی است باید به این فکر کنید که این دنیا جزئی از شماست و دنبال دلیل این ناامنی باشید و آن را کشف کنید.
درواقع به جای سرکوب کردن دنیای درونی دنبال حل مشکل باشید. گاهی گفت و گوهای درونی، خود را به شکل وسواس یا اختلالات شدیدتری نشان می دهد که اگر بپذیریم متعلق به ماست می توان با آن ارتباط برقرار کرد. زیرا برخلاف دنیای بیرونی که برای رها شدن از یک دوست یا موقعیت آزاردهنده می توان موقعیت مکانی را تغییر داد یا از فرد مورد نظر دوری کرد در دنیای درونی نمی توان با نادیده گرفتن و سرکوب کردن، مشکل را حل کرد چون گفت و گوهای درونی جزئی از شخصیت وجودی ما هستند.
کارشناس: دکتر مسعود احمدزاد اصل، عضو هیات عملی انستیتو روانپزشکی تهران
تنظیم: ملیحه مهدوی
هفته نامه زندگی مثبت