از کاردرمانی چه میزان اطلاع دارید و این روش برای درمان چه نوع بیماری هایی مفید است؟
تغییرات سریع شرایط اجتماعی و اقتصادی و احساس کم توانی یا ناتوانی مکرر در پاسخگویی به نیازهای فردی خانوادگی افراد را دائماً به مبارزه می کشانند تا راهی برای مواجهه با آن پیدا کنند.به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران انسانی که با خودش در صلح باشد و در دنیای اطرافش برای خود جایگاهی پیدا کرده باشد، از سلامت روان برخوردار است و این حس، زمانی حاصل می شود که انرژی روانی و جسمانی، برای انجام کارهایی که فقط نیازهای اولیه را برطرف می کند، صرف نشود.کاردرمانی به عنوان رشته ای نه چندان پر قدمت، در ایران و سایر کشورها با هدف آموزش مهارت های زندگی و تحت نظر قرار دادن روزمرگی های فردی مانند، سرگرمی ها، تفریحات، مهارت های آموزشی و تحصیلی، آموزش ارتقای قابلیت های ارتباطی در روابط بین فردی و حرفه ای، به عنوان روش درمانی کارآمد، مورد استفاده مشاوران و متخصصان روان شناسی و حوزه توانبخشی قرار می گیرد.در واقع درحوزه کاردرمانی، درمانگر علاوه بر بررسی و تحلیل مشکلات فردی مراجع، زندگی شخصی و روزانه او را هم مورد بررسی قرار داده و مهارت های شخصی و اجتماعی مراجع را در حوزه کاری و خانوادگی در طول شبانه روز ارزیابی می کند تا از این طریق فرد قادر شود بهترین تعامل را میان درون و دنیای اطرافش فراهم کند.این تعامل از نظر متخصصان، تلفیقی از خواسته ها و اهداف مراجع و آنچه درمانگر برای بیمارش هدفمند ارزیابی می کند بوده و باعث می شود، درمانگر همگام با مراجع و در کنار او به تجزیه و تحلیل آنچه فرد انجام می دهد، بپردازد.در خصوص این حوزه درمانی و کاربردهای آن در زندگی فردی با دکتر فرزانه یزدانی، با حیطه پژوهشی سلامت جامعه با توجه به مدل اشتغال انسان، به گفت و گو نشسته ایم.
این روش چه دستاوردهایی برای مراجعه کننده در بر خواهد داشت ؟
فرد مراجعه کننده به کلینیک در طول دوره درمان مشخص، درک صحیحی از توانمندی ها، شرایط محیطی و مهارت هایی که در حال انجام است، پیدا می کند و در این فرایند، درمانگر مراجعه کننده را به سمت و سویی سوق می دهد که بهترین و کاراترین همخوانی میان فرد و دنیای اطرافش ایجاد شود. برای نمونه زمانی که فردی به نوعی بیماری مبتلا می شود و توانایی ها و عملکردهایش دچار اختلال می شود، کار درمانگر به بیمار کمک می کند تا توانایی هایش را درمسیری تازه و مطابق با تغییرات زندگی مورد ارزیابی دوباره قرار دهد.
در واقع بررسی عوامل محیطی برای برقراری تعامل میان فرد و محیط اطرافش از اهمیت ویژه ای برخوردار است؟
کاملاً. بررسی محیط فیزیکی و اجتماعی برای مشخص شدن نقش عوامل مؤثر در همخوان سازی بیشتر فرایند انجام کار، ضروری است. به عنوان مثال، در صورت لزوم، تغییراتی در منزل شخصی فرد به وجود خواهد آمد تا شرایط انجام کار های روزانه برای او تسهیل شود.یک بعد مهم این مسأله، نقش هایی هستند که فرد در زندگی به آنها می پردازد و لازم است در شرایط جدید، توانایی او برای انجام مجدد کارها بررسی شود. از دست دادن یک سری توانایی ها، الزاماً به معنای از دست دادن قابلیت انجام کارهایی که فرد قبلاً انجام می داده نیست، چرا که در بررسی مجدد ممکن است توانایی های به کار گرفته نشده ای،مشخص شود که جایگزین عادت های قبلی انجام کار شود.
استقبال افراد جوامع مختلف از این شیوه درمانی و تأثیر آن بر سبک زندگی افراد را چگونه ارزیابی می کنید ؟
این فرایند درمانی، طیف وسیعی را شامل می شود و در حقیقت مراجع کاردرمانی، می تواند هر فردی باشد که تمایل به درک بیشتر از خود، فرصت های محیطی اش و آنچه انجام می دهد، داشته باشد. طیف مراجعان، به آگاهی مردم از رشته و نظام بهداشتی جامعه بر می گردد.در ژاپن، پس از سونامی، کاردرمانگران در صف اول نیروهای کمکی بودند تا به افراد کمک کنند که با شرایط جدید، خود و محیط خود را با توجه به تغییرات گسترده ای که رخ داده بود به تعادل برسانند. در کشورهای غربی با توجه به آنکه عمر طولانی تری برای افراد پیش بینی می شود، بیماری های سنین بالا بسیار شایع است؛ همچنین مسائل مهم سیستم بهداشتی، مشکلات روانی- اجتماعی زندگی در خیابان، وابستگی به مواد مخدر بخصوص الکل، از جمله حیطه هایی است که در کنار نقش های سنتی کاردرمانی در بیمارستان، مانند بیمارستان روانی، مغز و اعصاب و ارتوپدی دیده می شود. همچنین، کاردرمانگران در بعضی از کشورها مثل ایران و امریکا، نقش گسترده ای در زمینه اختلالات رشدی کودکان داشته اند و به ارائه خدمات در حوزه مدارس مشغول هستند.
با توجه به شیوع اختلالات خلقی، نظیر افسردگی، این شیوه درمانی تا چه اندازه قابل کاربرد، تلقی خواهد شد؟
در رابطه با مسائل افسردگی، از نظر من، کاردرمانی نقش بسیار عمده و قابل کاربردی دارد. یک برنامه ارتقای ملی به افراد کمک می کند تا با شرایط بهتر سازگار شوند و به این ارتباط متقابل بین خود و محیط شان بینش بیشتری پیدا کنند، از طرف دیگر با کمک راهکارهای نوین و روش های بهداشتی همگام با سبک زندگی دنیای امروز شیوه های سالم تری پیدا کرده و همخوانی های لازم بین خود و آنچه را انجام می دهند، در بستر های غیرقابل پیش بینی و در حال تغییر فراهم سازند. به این ترتیب قدرت سازگاری بالا رفته و احتمال مدیریت شرایطی که افسردگی را کنترل می کند، بیشتر خواهد شد.
این روش را می توان جایگزین دارو درمانی کرد و علائم افسردگی را تخفیف داد؟
لغت افسردگی در زبان عامه مترادف غمگینی به کار می رود که با معنای بالینی آن یکی نیست. اگر به افسردگی به عنوان یک تشخیص روان پزشکی استناد کنیم، صرف نظر از نوع آن، در هر صورت درمان های غیر دارویی به درجات مختلف، تأثیر گذار خواهد بود. این مسأله که آیا تکنیک های این حوزه درمانی می توانند جایگزین درمان های دارویی شوند، بستگی بشدت بیماری و شرایط فرد و شرایط محیطی دارد. نکته قابل توجه اینجاست که افسردگی، به شرایط محیطی و درک فرد از شرایط بسیار وابسته است و قطعاً از روش های غیردارویی مثل کاردرمانی می توان استفاده کرد.اگر مبنا را بر این بگذاریم که نقش کاردرمانگر، کمک به فرد در ارزیابی شرایط خود در دنیای اطرافش با توجه به آنچه انجام می دهد، باشد بنابراین در رابطه با افرادی که به نوعی علائم افسردگی را نشان می دهند کمک خواهد شد تا مروری بر دنیای خود با توجه به عملکردشان داشته باشند.کاردرمانگر معنای این ارتباط متقابل، انجام کار و فعالیت و محیط را از دریچه نگاه فرد ارزیابی می کند تا به کمک مراجع دریابند که چه فرصت هایی برای تغییر فرد، عملکردش یا محیط اش وجود دارد. در حقیقت هدف درمان، ایجاد تغییراتی است که به همخوانی بیشتر این سه عامل کمک کند وعملکرد فرد به حداکثر رسیده و از زندگی فردی اش به رضایت درونی دست پیدا کند.
بنابراین شرایط محیطی، نقش قابل توجهی در درمان افسردگی ایفا می کند؟
بله و علاوه بر این درمانگر باید سعی کند موانع فاکتورهای محیطی زمینه ساز افسردگی را از دریچه نگاه بیمار بنگرد و فرصت های تغییر فرد، عملکرد یا محیط اش را ارزیابی کند. آنچه مسلم است، شرایط محیطی که بسیاری از افراد آن را دلیل پیدایش علائم افسردگی و به وجود آمدن تنش ها و خلق پایین می بینند، ممکن است براحتی قابل تغییر نباشد.برای نمونه شرایط اقتصادی در شرایطی مانند جنگ یا تحریم، به سادگی تحت کنترل فرد نیست، اما اینکه این شرایط چگونه از دیدگاه فرد تعبیر می شود و راهبردهای فرد برای سازگاری با این شرایط چگونه بر عملکردش تأثیر می گذارد، قابل تأمل، تحلیل و بررسی است و اینجاست که دارو الزاماً نگاه و تعبیر فرد را از خود و دنیایش تغییر نمی دهد. اما کاردرمانی به ایجاد این بینش در مسیر مرور شرایط موجود به فرد کمک می کند.من به عنوان کار درمانگر، تلفیق یکی از مدل های غالب کاردرمانی (مدل اشتغال انسان) با دیدگاه انسان گرایی، واقع گرایی و شناختی برای مشاوره و درمان مراجعان سرپایی مبتلا به افسردگی، اضطراب و وسواس را استفاده کرده ام و به نتایج قابل تأملی هم رسیدم.در حال حاضر درمان های متداول امروز برای مواجهه با اختلال افسردگی در کشورهای غربی بویژه انگلستان دارودرمانی، کاردرمانی، روان درمانی و مشاوره مبتنی بر دیدگاه های شناختی-رفتاری و بویژه درمان های بر اساس دیدگاه ذهن آگاهی است.
به نظر شما، استفاده از این روش ها در ایران نیز کاربردی خواهد بود؟
این که درک من از شرایط ایران چه چیزی است، به مشاهدات من برمی گردد که شاید دقیق ترین شیوه تحلیل مسأله یک جامعه نباشد، اما یکی از شیوه های مؤثر جامعه شناختی است. طی سال های گذشته، درک من از شرایط جامعه بخشی از طریق بررسی دیالوگ های جوانان است.از زبان جوانانی که بخصوص با پیامک ها یا شیوه ها ی متنوع دیگر الکترونیکی، با ارائه تصاویر، یا متون چه برگرفته از آثار قدیمی و جدید، چه طنز روایت های دنیای خود را به اشتراک می گذارند. بخش دیگر، عکس ها، تصاویر دیوارها، گفت و گوهای داخل تاکسی، سوپرمارکت ها، رستوران ها و از این قبیل مجامع عمومی، منتقل کننده داستان هایی است که در جامعه ما رواج دارد؛ همچنین نقد تحلیلگران به این ها، در کنار برنامه های رسمی تر، مثل تلویزیون و سینما، گالری های هنر و از این قبیل، همه روایت هایی را منتقل می کنند و تحلیل این روایت ها در ذهن من این گونه شکل گرفته است که جامعه ما از دید مردم در حال گذار است. عبور و گذر همیشه با ابهام همراه هست و اگر سرعت تغییرات در مراحل گذار زیاد باشد باز هم شرایط را سخت تر می کند. از نگاه، متخصصان حوزه کار درمانی، افراد در جوامع با ثبات کمتر و در حال تغییر، باید هماهنگی ایجاد کنند. انسان نیاز دارد در زمینه هایی هم به ثبات در روزمرگی برسد، در برخی مسائل طبق عادت پیش برود تا انرژی مفیدش را بتواند صرف طراحی انجام کارهایی بکند که برایش مهم است، همچنین برای زندگی اش معنا پیدا کند و در مسیر رشد وارتقای سلامتی حرکت کند.
بنابراین سازگاری با تغییرات یکی از شاخصه های سلامت روان و دستیابی به بهداشت روانی است؟
تغییرات سریع شرایط اجتماعی و اقتصادی و احساس کم توانی یا ناتوانی مکرر در پاسخگویی به نیازهای فردی خانوادگی افراد را دائماً به مبارزه می کشانند تا راهی برای مواجهه با آن پیدا کنند. اینجاست که برخی سنت ها که در سطح جوامع مختلف کارکرد شان را از دست داده اند، در خانواده ها مرور می شوند تا اعضای خانواده به درکی از آنچه می گذرد دست پیدا کنند.خود این چالش دوباره و دوباره و در صورت تکرار، انرژی زیادی را از فرد می گیرد و خستگی های مزمن ایجاد می کند. خستگی هایی که گاه به شکل افسردگی خود را نشان می دهد. موضوع جامعه امروز ما مقدار زیادی به این خستگی های مزمن روانی و جسمانی و… باز می گردد و البته اینجاست که کاردرمانی با تلفیق نگرش واقع گرایانه و وجودی می تواند در شکل گیری این معنا برای زندگی و انتقال آن به زندگی روزمره به افراد کمک کند.
بهداشت روانی در ایران را درمقایسه با سایر جوامع توسعه یافته چگونه تحلیل می کنید؟
از نظر من آنچه در ایران می گذرد با وجود فاکتورهای محیطی و ظرفیت روانی افراد باید سنجیده و ارزیابی شود. سلامت به عوامل زیادی وابسته است و بخش عمده ای از آن به زندگی در محیط سالم باز می گردد. سیستمی که به افراد کمک کند، حداکثر ظرفیت و توانایی های شان را پیدا کرده و به احساس رضایت دست پیدا کنند. براساس علوم اشتغال انسان، افراد از طریق آنچه انجام می دهند، حس نیاز به اینکه وجود داشته باشندو به خود شکوفایی برسند را ارضا می کند.انسانی که با خودش در صلح باشد و در دنیای اطرافش برای خود جایگاهی پیدا کرده باشد، از سلامت روان برخوردار است و این حس، زمانی حاصل می شود که انرژی روانی و جسمانی برای انجام کارهایی که فقط نیازهای اولیه را برطرف می کند، صرف نشود.انسان ها علاوه بر نیازهای اولیه جسمی از نیازهای اولیه روانی برخوردارند که اگر ارضا نشود، مسیر زندگی آنها را تغییر می دهد. نیاز به احساس کنترل داشتن برزندگی، نیاز به استقلال رأی و نیاز به احساس تعلق، از اساسی ترین نیازهای اولیه روانی افراد است.بنابراین در راستای سلامت روانی و جسمانی جامعه دو مسیر وجود دارد، تمرکز بر فرد و به حداکثر رساندن تسهیل همخوان سازی توانایی های او با شرایط موجود و دیگری که در سطح اجتماع و سیاستگذاری محسوب می شود، تسهیل شرایط اقتصادی و زمینه سازی برای حمایت افراد جهت برآورد نیازهای اولیه جسمی و روانی است .