آنها در این مطالعه به این نتیجه رسیدند که شاید باور رایج مبنی بر بد بودن احساسات منفی در محیط های کاری تا حدی نادرست است و در واقع این مساله ارتباط زیادی به تفاوت های موجود در محل کار دارد. به کلامی دیگر، محیط و شرایطی که از احساسات منفی در امور شغلی استفاده می شود، تعیین کننده میزان اثربخشی این احساسات خواهد بود.
برای نمونه خشم همیشه به نتایج منفی نمی انجامد و می توان از آن به عنوان نیرویی برای مبارزه با بی عدالتی ها بهره جست. حتی در برخی موارد، خشم اگر در راستای مبارزه با بی اخلاقی ها و زیر پا گذاشتن اصول انسانی باشد، می تواند موثر و مطلوب باشد.
از سویی دیگر، بیش از اندازه مثبت بودن ممکن است به جای افزایش احساس مثبت و یا بهره وری بیشتر در محیط کار، موجب ایجاد نوعی سطحی نگری شود.
همچنین منفی بودن می تواند تاثیری مثبت داشته باشد و موجب توافق جمعی کمتر و در نتیجه گفتگوی بیشتر میان کارکنان شده و در نتیجه میزان کارآمدی تیم کاری افزایش یابد.