اگر می خواهید باز هم به زندگی قبل از طلاقتان بازگردید و قصد ازدواج دوباره با همسر قبلی تان دارید بهتر است ک سری تغییرات در رفتارهای خود ایجاد کنید تا زندگی سابقتان رنگ و رویی نو به خود بگیرد و باعث شود شما و همسرتان کدورت های سابق را از یادببرید
زوجی بعد از مدتی جدایی، احساس میکنند زندگیشان را بیهوده از دست دادهاند و مشکلهایشان آنقدرها هم که فکر میکردهاند، پیچیده و حاد نبوده! این زوج میتوانند با رعایت اصول خاصی به بازگشت و پیوند دوباره فکر کنند. هم خانم و هم آقا ابتدا باید از خود بپرسند که «برای چه طلاق گرفتم؟» اگر در پاسخ جواب واضح و روشنی پیدا نکردند و خودشان هم باور نداشتند که دلیل محکمی برای این کار داشتهاند، که هیچ! اما اگر پاسخ محکمی برای این سوال داشتند، باید ببینند آیا این موضوع، هنوز هم برایشان مهم است؟ یا امروز که تصمیم به بازگشت گرفتهاند، آیا این مساله رفع شده یا همچنان وجود دارد؟ در این مرحله لازم است زوج با یکدیگر موضوع را مطرح و نگرانیهایشان را از بازگشت به زندگی مشترک بیان کنند و حتی بسیار بهتر است که قراردادی با قوانین و حد و حدود مشخص بینشان امضا شود.
به گزارش سلامت نیوز، مهرداد کاظمزاده عطوفی-روانشناس بالینی و دبیر انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در هفته نامه زندگی مثبت نوشت: وقتی به خانوادهاش اعلام کرد که میخواهد از همسرش جدا شود، تقریبا همگی مخالف این کار بودند؛ با اینکه میدانستند دختر و دامادشان از همان اول زندگی هم هیچ سنخیتی با هم نداشتهاند، اما اصرار داشتند که تحمل کند و بماند… چراکه احتمال میدادند دادگاه پسرش را از او بگیرد و به پدرش بسپارد. خودش هم این موضوع را میدانست اما مدام میگفت که میتواند هفتهای یکی- دو بار او را ببیند و اینطوری وقت کافی برای ادامه تحصیل در رشته مورد علاقهاش را هم خواهد داشت و میتواند در یک حوزه مرتبط مشغول به کار شود و…
شخص مورد صحبت ما کلی رویا به هم بافته بود و من که از دوران دبستان با او آشنا بودم، مطمئن بودم اگر با همه مشکلهای بعد از طلاق کنار بیاید، نمیتواند دوری فرزندش را تحمل کند اما نخواستم موج منفی بدهم… چندماهی بود رابطهاش با همسرش حسابی تیره و تار شده بود و وقت و بیوقت بگومگویشان میشد. چند بار گفته بود که از این وضع خسته شده و احساس میکند این جر و بحثها بر روحیه پسرش تاثیر بدی گذاشته، اما خیلی ناگهانی حرف از جدایی زد و گفت که با همسرش در این مورد صحبت کرده و هر 2 برای این کار توافق کردهاند. چندباری به او گفتم با یک مشاور خانواده صحبت کند یا حداقل با یک بزرگتر مشورت کنند اما مدام میگفت: «هیچکس من را بهتر از خودم نمیشناسد! ضمن اینکه مشاور برای کسی خوب است که هنوز تصمیم نگرفته و بلاتکلیف است؛ ما که تکلیفمان روشن شده!» خلاصه جریان طلاق گرفتنش زیاد طولی نکشید و به خانه پدر و مادرش برگشت. اوایل جدایی سرش را با کتاب و درس گرم کرده بود و سعی میکرد خودش را از وضعیتش راضی نشان دهد. حتی وانمود میکرد همان ملاقاتهای هفتهای یک روز با پسرش برایش کافی است، اما بالاخره از پا درآمد و دنبال راهی بود تا دوباره سر خانه و زندگیاش برگردد. کاملا معلوم بود بهدلیل از دست دادن استقلالش کلافه شده و دوری فرزندش همه این سختیها را برایش سختتر کرده… خلاصه کاملا یادش رفته بود که چرا از همسرش جدا شده و فقط به بازگشت فکر میکرد؛ برای این کار حاضر بود از همه حق و حقوق خودش بگذرد تا همسرش دوباره پذیرای او باشد. میدانست همسرش عوض نشده و همان مردی است که چند ماه پیش برایش غیرقابل تحمل شده بود. خودش هم عوض نشده بود جز اینکه دوری فرزندش کلافهاش کرده بود و حرفهایی که به خاطر طلاق از غریبه و آشنا میشنید، فکر و ذکرش را درهم کرده بود. همه اینها باعث شد دوباره یک تصمیم اشتباه بگیرد؛ اشتباهی که قطعا تاوانی سختتر از قبل داشت و هیچ معلوم نبود تا کی میتواند تاوان این اشتباه را بپردازد و تا کی میتوانست دوباره تحمل کند؟!
به نظر شما اصلا درست است که بعد از طلاق، زوج دوباره به هم رجوع کنند و برای بار دوم هم یکدیگر را انتخاب کنند؟
وقتی بازگشت، بیمنطق است!
اولین موضوعی که باید در این زمینه بررسی شود این است که آیا طلاق، بر مبنای احساسات و هیجانات زوج رخ داده یا هر 2 طرف با تفکر و بررسیهای لازم اقدام به جدایی کردهاند. اگر پیش از طلاق، زوج به چالشهایی که هر کدام، زن و مرد و همینطور فرزندشان، بعد از جدایی با آنها مواجه خواهند شد، فکر کرده باشند و در مورد موضوعهایی مثل برخورد خانوادهها و اطرافیان، مشکلهای اجتماعی، اقتصادی و… و از همه مهمتر مسائل تربیتی فرزندانشان بررسیهای لازم را انجام داده و به نتایج منطقی رسیده باشند، تصمیم به بازگشت، غیرمنطقی به نظر میرسد. ناگفته نماند که همیشه توصیه میشود پیش از طلاق از مشاوره یک فرد متخصص و نه حتی یک بزرگتر فامیل، استفاده شود چراکه مشورت با یک نفر سوم که در این زمینه تجربه و تخصص کافی را دارد، میتواند راه را برای زوج روشن کند و در نهایت افراد با دید بازتر و منطقیتری طلاق را انتخاب میکنند. بنابراین وقتی زوجی در چنین شرایطی جدا شده باشند، مسلما دلایل محکمی برای جداییشان داشتهاند؛ دلایلی که راهحل نداشته یا به هر دلیلی یکی از آنها توانایی رفع آن مشکل را نداشته بنابراین اگر مساله جدایی، با فکر و منطق انجام گرفته باشد، دیگر بازگشتن به همان رابطه بیمعنی و بیمنطق خواهد بود. به عبارت دیگر، وقتی در خانه مدام جار و جنجال باشد، آرامش از افراد سلب میشود و شرایط بین زوج بهگونهای پیش میرود که باقی ماندن در رابطه چیزی جز آسیب برای زن و مرد و همینطور فرزندانشان نداشته باشد و میزان صدمههای روانی اعضای خانواده روز به روز افزایش مییابد و در چنین شرایطی طلاق یک راه نجات و یک راه حل منطقی خواهد بود. پس بازگشت به زندگی مشترک بعد از طلاق در چنین شرایطی، قطعا منطقی به نظر نمیرسد. مگر اینکه طلاق تحت شرایطی انجام شده باشد که یکی از طرفین یا هر 2، بهدلیل فشارهای روانی موجود و هیجانات و خشمی که نسبت به هم داشتهاند، این تصمیم را گرفته باشند. در چنین شرایطی میتوان به بازگشت فکر کرد که البته شرایط خاص خودش را دارد.
این بار درست تصمیم بگیرید
فرض میکنیم زوجی بعد از مدتی جدایی، احساس میکنند زندگیشان را بیهوده از دست دادهاند و مشکلهایشان آنقدرها هم که فکر میکردهاند، پیچیده و حاد نبوده! این زوج میتوانند با رعایت اصول خاصی به بازگشت و پیوند دوباره فکر کنند. هم خانم و هم آقا ابتدا باید از خود بپرسند که «برای چه طلاق گرفتم؟» اگر در پاسخ جواب واضح و روشنی پیدا نکردند و خودشان هم باور نداشتند که دلیل محکمی برای این کار داشتهاند، که هیچ! اما اگر پاسخ محکمی برای این سوال داشتند، باید ببینند آیا این موضوع، هنوز هم برایشان مهم است؟ یا امروز که تصمیم به بازگشت گرفتهاند، آیا این مساله رفع شده یا همچنان وجود دارد؟ در این مرحله لازم است زوج با یکدیگر موضوع را مطرح و نگرانیهایشان را از بازگشت به زندگی مشترک بیان کنند و حتی بسیار بهتر است که قراردادی با قوانین و حد و حدود مشخص بینشان امضا شود. برخی موارد مثل روابط هر یک از طرفین با خانواده پدری خود و همچنین روابط داخل چارچوب و طبق عرفشان با افراد جامعه، جزو حقوق انسانی هر فردی است که هیچکس دیگری حق نقضشان را ندارد، اما مواردی مثل حق ادامه تحصیل، حق شاغل بودن خانم خارج از منزل و همینطور حقوقی که آقا انتظارش را دارد و به موافقت همسرش نیاز دارد، باید در این قرارداد ذکر شود تا هیچ شک و شبههای بین طرفین وجود نداشته باشد. به این ترتیب زوج پیش از بازگشت به زندگی مشترک، حد و حدود خود را میدانند و با رعایت بندهای قراردادی که امضا کردهاند، خود به خود جلوی بسیاری از بگومگوها گرفته میشود