اظهار نظر شود بدون اینکه قصد راهنمایی داشته باشد بیدرنگ زبان به اعتراض میگشاید و با جملات و انتقادات بیمورد در صدد کوبیدن و نابود ساختن شخصیت دیگران است. وراثت و لجاجت
بدون تردید روحیات پدران و مادران در فرزندان اثر میگذارد این تاثیر به صورت زمینههای بسیار کوچکی به کودکان انتقال مییابد ولی بروز و رشد این زمینهها تابع شرایط محیطی است. اگر مقتضیات تربیتی موافق و مساعد با این زمینهها باشد پرورش و رشد آنها قطعی است و اگر پرورشی بر خلاف آن باشد برای ظهور و بروز آنها، مجالی فراهم نخواهد شد. ناگفته نماند که منظور از محیط تربیتی علل و عوامل گوناگونی است که حتی بهداشت ،مواد غذایی، محیط زندگی، سلامتتن و امنیت خاطر کودک را نیز در بر میگیرد. بنابراین کودک با روحیه لجبازی از پدر و مادر متولد نمیشود بلکه با فطرت پاک قدم به جهان هستی میگذارد و این عوامل سازنده تربیتی اوست که میتواند از او یک انسان سازگار یا فرد لجباز و یک دنده تحویل اجتماع دهد.
علل لجاجت
لجبازی کودکان نمیتواند در انحصار یک علت و عامل باشد و علل و عوامل متعددی در پیدایش روحیه لجبازی اثر دارد.در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم: یکی از علل، محبتهای افراطی پدر و مادران است البته در مواردی هم شرایط و او ضاع خارجی در ضرورت این توجه و محبت فوق العاده موثرند. مثلا برخی از کودکان فرزند منحصر خانواده هستند یا از نظر جنسیت تنها پسر خانواده هستند و در بعضی موارد هم، کودک از اول علیل و ناتوان بوده، دوره بیماریاش طولانی بوده و برای او وضع استثنایی به وجود آورده، در چنین مواردی پدران و مادران میکوشند به همه خواسته های کودک جواب مثبت بدهند، اگر چه برخی از این تمایلات اصولی و منطقی نباشد در نتیجه چنین کودکانی به تدریج با روحیه لجبازی تربیت میشوند. پر واضح است کودکانی که در خردی هر چه خواستهاند فورا برایشان تهیه میشده بعدها با این روحیه خو گرفته توقع دارند هر چه بخواهند و هر چه بگویند، دیگران بدون قید و شرایط خواسته آنها را انجام دهند.
محرومیت و لجبازی
کودک در هر دوره از زمانی نیازهایی دارد، او همان طور که به غذا و لباس احتیاج دارد به بازی و تفریح هم نیازمند است. برخی از پدران و مادران بر اثر بیتوجهی به نیازهای طبیعی کودکان یا علاقهمندی افراطی آنان به جنبههای آموزشی فرزندانشان، هیچگاه وسایل بازی و تفریحهای مشروع برای فرزندانشان تهیه نمیکنند ، در برخی از خانوادهها کودکان گرفتار فقدان عاطفی بوده از امنیت خاطر برخوردار نیستند در محیط خانوادگی آنان به جای صفا و صمیمیت جنگ و جدال و جدایی، حاکم مطلق است . بدیهی است این محرومیتها به تدریج کودکان را عقدهای و لجباز بار میآورد، این گونه کودکان با روحیه لجبازی، عقدهها وناراحتیهای خود را جبر ان میکنند. بعضی از خانوادهها کودکان خود را از بسیاری از آزادیهای معقول و مشروع
باز داشته به سختی آنان را در منگنه فشار قرار میدهند این گونه کودکان با مکانیسم دفاعی به یک نوع اعتیاد و آلودگی خطرناکی دست میزنند که ریشه و انگیزه این کار جز لجاجت و دهن کجی چیز دیگری نیست.
درمان لجاجت
درمان لجبازی کودکان کمی دشوار است باید کوشید از راههای صحیح و اصولی به مبارزه با لجبازی اقدام کرد چون باپیاده کردن هر عامل غیر تربیتی علاوه بر این که لجبازی را درمان نکردهایم بلکه به توسعه و گسترش آن دامن زدهایم. برخی از والدین میکوشند با تسلیم شدن و آزاد گذاشتن کودک لجباز، او را تربیت کرده ضمنا خود را از اصرار و ابرام و گریه او نجات و رهایی بخشند، عدهای هم میکوشند با توسل به زور و کتک زدن، لجبازی او را از بین ببرند، بدیهی است این دو روش منطقی و اصولی نیستند زیرا کودکی که با اصرار و ابرام حرفش را به کرسی بنشاند علاوه بر این که لجبازی اش پایان نمیپذیرد بلکه بر حدت و شدت آن افزوده میشود. و اما نارسا بودن روش دوم این است که اصولا تنبیه بدنی هر گز نمیتواند یک عامل تربیتی به شمار آید. در خاتمه، راه اساسی این است که فرد لجباز باید بازسازی شود. تمام علل و عواملی که روح لجاجت را در او به وجود آورده، باید از بین بروند تا کودک، تعادل خود را باز یافته از لجبازی دست بکشد. پیش از بازسازی، بهترین روش درمانی، عدم اعتنا و توجه به کودک لجباز است. بدون این که تسلیم او شده یا به زور و تنبیه متوسل شده باشیم.