اکثر افراد دائم به گفت و گوی درونی مشغولند و مدام درگیر افکارشان هستند می خواهیم تفاوت این نوع گفت و گو را در بزرگسالان و اطفال بدانیم و پی به تاثیر آن را بر روحیه و روان آن ها ببریم این نوع گفت و گو چه فواید و مضراتی می تواند داشته باشد!
همه ما همیشه در ذهن با خود گفتوگو میکنیم و این کار را به روشهای مختلف انجام میدهیم. اکنون دانشمندان و روانشناسان دریافتهاند به کاربردن صحیح گفتوگوی درونی میتواند ما را از ترسها و اضطراب هایمان رها کرده و در موفقیتهایمان موثر باشد.
روانشناسان در جریان تحقیقات خود روی افراد مضطرب در خصوص شیوههای به کاربردن گفتوگوی درونی به نتایج جالبی دست پیدا کردهاند. مثلا هنگام گفتوگوی درونی استفاده از ضمیر میتواند فرد را دچار اضطراب کند؛ اما اگر او در این نوع گفتوگوها نام خود را به کار برد، احتمال این که بتواند از فرصتهایش درست استفاده کند، بسیار افزایش مییابد.
نتایج تحقیقات نشان میدهد استفاده از «گفتوگوی درونی» برای بالا بردن اعتماد به نفس مفید است، موضوعی که بسیاری از مردم آن را نادیده میگیرند. گفتوگوی درونی ابزاری قوی برای خودآگاهی است و زمانی که فرد خود و تواناییهایش را بشناسد، میتواند از توانمندیهای خود به خوبی استفاده کند.
دکتر سید کامران علوی، روان شناس در تعریف گفتوگوی درونی، میگوید: گفتوگوی درونی همان تفکر است. افراد وقتی با خود فکر میکنند درواقع مشغول گفتوگوی درونی هستند و زمانی که این تفکر، بیرونی شود، تکلم رخ میدهد. تفکر تنها در ذهن باقی نمیماند و از ذهن به روحیه سرایت میکند و چنانچه تفکر خوشایند باشد، روحیه مان نیز خوب میشود؛ اما افکار منفی و نامطلوب که به صورت گفتوگوی درونی عذابدهنده بروز میکنند، موجب تضعیف روحیه مان میشود.درحقیقت روحیه افراد از گفتوگوی درونی آنها که همان اندیشه شان است سرچشمه میگیرد و به آن «جبر درونی» گفته میشود.
رهایی از اضطراب و افسردگی
دکتر علوی میگوید: هنگام درمان افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی باید نوع گفتوگوی درونی آنها را پیدا کرد و با کشف چگونگی این گفتوگو، دلیل اضطراب آنها را مشخص کرد. سپس با تغییر گفتوگوی درونی منفی آنها و جایگزینی آن با نوع مناسب و مثبت، روحیهشان را به سمت بهترشدن پیش برد.
او با اشاره به اعتقاد لئون فستینجر، روانشناس اجتماعی ادامه میدهد: قلب و فکر ما به دنبال کلماتمان راه میروند و خود را با کلمات هماهنگ میکنند؛ در نتیجه قدرت گفتوگوی درونی بسیار بیشتر از رویداد و حوادثی است که افراد تجربه میکنند. فرض کنید فردی از کسی سخنی توهینآمیز شنیده است – این مساله، اتفاقی بیرونی است – اما وقتی فرد موردنظر با مرور آن اتفاق بیرونی ناخوشایند شروع به گفتوگوی درونی میکند – که مثلا چرا به من توهین کرد – خود را عذاب میدهد. در واقع با این که آن اتفاق گذشته و تمام شده است، با ادامه دادن به گفتوگوی درونی در مورد آن، خود را بیمار و در نهایت غمگین و افسرده میکند. برعکس آن نیز میتواند رخ دهد که به موجب آن فرد با مرور یک اتفاق خوب و گفتوگوی درونی مکرر در مورد آن باعث شادی خود میشود. بنابراین اثر گفتوگوی درونی روی روحیات فرد بسیار قوی است.
گفتوگوی درونی در کودکان
روانشناسان معتقدند صداهایی که کودکان نوپا از خود بروز میدهند،گفتوگوهای درونی است که به شکل بیرونی نمود پیدا کرده است. کودکان حتی زمانی که حرف زدن میآموزند، هنگام بازی، گفتوگوهای درونی شان را با صدای بلند انجام میدهند. درحقیقت کودکان – همچنین بزرگسالان – با استفاده از این گفتوگوها، افکار خود را به زبان آورده و به آن شکل ملموسی میدهند و به این ترتیب آسان تر به افکارشان جهت میدهند.
هرگاه کودک موضوعی را از بزرگسالان خود میآموزد، با استفاده از گفتوگوی درونی – و البته با صدای بلند- آنها را بازگو و تمرین کرده و روی کارها و رفتار خود تسلط بیشتری پیدا میکند. کودکان با این نوع گفتوگوها به مهارتی که میخواهند میرسند و وقتی به این نقطه از تسلط رسیدند، کمتر با صدای بلند با خود صحبت میکنند.
گروهی از روان شناسان دانشگاه ایلینویز به سرپرستی «لارا برک»- استاد روانشناسی – دههها وقت صرف کرده و روی گفتوگوی درونی کودکان هنگام یادگیری از معلمها و مراقبان صبور خود تحقیق کردند. هرگاه معلم یا مراقب کودک، هنگام آموزش او رفتاری پر از صبر و تحمل از خود نشان داده و با کودک مرحله به مرحله پیش میرود، کودک هنگام گفتوگوی درونی، زبان خوبی به کار میبرد. مانند این که «تو میتوانی آن کار را انجام دهی. دوباره امتحان کن.» در واقع چنین کودکی هنگام برخورد با مشکلات و ناملایمات با تشویقکردن خود و به کاربردن عبارات منطقی، از پس شرایط سخت برمی آید.
درمقابل، یک معلم یا مراقب بداخلاق و عصبی تاثیر بسیار بدی روی کودک میگذارد. او باعث میشود کودک دچار گفتوگوی درونی ناخوشایند و خودتخریبی به مدت طولانی و حتی پایدار شود. چنین کودکی در شرایط سخت و گرفتاری و لحظاتی که با شکست در کار مواجه شود، به خود میگوید «تو یک احمق هستی و هیچ کاری را نمیتوانی بهدرستی انجام دهی» و با این افکار و گفتوگوی درونی نامناسب، به صدمات و جراحات روحی خود میافزاید و هرگز نمیتواند در کاری مهارت پیدا کند.
دکتر علوی : گفتوگوی درونی همان تفکر است. افراد وقتی با خود فکر میکنند درواقع مشغول گفتوگوی درونی هستند و زمانی که این تفکر بیرونی شود، تکلم رخ میدهد
فایده دیگر گفتوگوی درونی در کودکان پرورش قوه تخیل در آنهاست. آنها هنگام بازی، مثلا نقش یک قهرمان کارتون یا فیلم مورد علاقه خود را بازی میکنند و با گفتوگوهای درونی، صحنهها را در ذهن خود چیده و کارهایی را به درستی انجام میدهند.آنها با انجام این نوع گفتوگوی درونی، برنامه ریزی، سازماندهی و تفکر منعطف را تمرین کرده و با ترکیب اطلاعات مختلفی که از قبل دریافت کردهاند، حافظه بلند مدت خود را نیز بهبود میبخشند.
شیوه صحیح گفتوگوی درونی
همان طور که گفته شد، هنگام انجام گفتوگوی درونی، فرد با به کار بردن نام خود، اضطراب و نگرانی اجتماعی ناشی از مورد ارزیابی قرار گرفتن توسط دیگر افراد جامعه را به حداقل میرساند. در واقع ترس از ارزیابی شدن، باعث میشود بیشتر مردم از صحبت کردن در میان جمع متنفر باشند. با به کار بردن اسم خود در گفتوگوهای درونی مان، میتوانیم این نوع اضطراب را در خود بکاهیم. در تحقیقی روی 88 داوطلب مرد و زن، آن گروه از افرادی که هنگام گفتوگوی درونی یا حتی صحبت در جمع از ضمیر استفاده میکردند، بیش از گروهی که از نام خود استفاده میکردند، اضطراب داشتند. درواقع هنگام مواجهه با احساسات قوی، یک قدم به عقب گذاشتن و تبدیل به یک فرد ناظر شدن میتواند در کاهش اضطراب موثر باشد. افراد خیلی راحت دوستان خود را نصیحت میکنند اما وقتی به خودشان میرسند، با مشکل مواجه میشوند. بنابراین اگر اسم خودشان را به کاربرند، بین خود و وجودشان فاصلهای انداخته و در آن لحظه میتوانند کارشان را به درستی و بدون اضطراب انجام دهند.
گفتوگوی درونی و رویاپردازی
به گفته علوی، افرادی که بیش از حد رویاپرداز هستند، بسیار بیشتر از دیگران به گفتوگوی درونی میپردازند. در واقع از آنجا که ارتباط اجتماعی این افراد بسیار کم است، خلأ موجود را با گفتوگوی درونی جبران میکنند و درکل گفتوگوی درونی در افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند و منزوی هستند بسیارزیاد است. سپس این حد ازگفتوگوی درونی، آنها را به سمت رویاپردازی بیشتری سوق میدهد. او میافزاید: رویاپردازی دو جنبه مثبت و منفی دارد. زمانی که فرد رویاهایش را به هدف و سپس به مراحل رسیدن به هدف تبدیل کند و در مسیر آنها گام بردارد، دست به رویاپردازی مثبت زده است. اما اگر صرفا در مرحله رویا باقی بماند و آن را به هدف و عمل تبدیل نکند، ارتباطش با دنیای واقعی کم شده و در انتها به فردی ناراضی تبدیل میشود ؛ چراکه ایده آلهای خود را تنها در رویاها و هنگام گفتوگوهای درونی اش پیدا کرده و از آنها لذت برده است و وقتی چشم باز میکند و واقعیتها را میبیند، واقعیتهایی که با دنیای خیالی او بسیار فاصله دارند، بسیار غمگین و در نهایت افسرده میشود.
با این تفاسیر با به کار بردن گفتوگوهای درونی صحیح و مناسب، میتوانید خود را درمسیر کسب اعتماد به نفس و موفقیت قرار دهید.
گفتوگوی درونی همزمان با زبانآموزی
طبق بررسی دانشمندان، گفتوگوهای درونی از همان دوران کودکی در انسان شکل میگیرد و تا پایان عمر با او باقی میماند. بنا به اعتقاد علوی (روانشناس)، گفتوگوی درونی کودک از زمانی که با کلمه آشنا میشود و میتواند معنای کلمه را بفهمد – معمولا از دو سالگی – شروع میشود و همزمان با زبان آموزی در اوست. البته بعضی از روان شناسان معتقدند قبل از این که کودک بتواند کلمه را درک کرده و یا از آن استفاده کند، دست به گفتوگوی درونی میزند. چراکه درک کلام، مقدم بر تولید کلام است. گفتوگوی درونی کودک قبل از یادگیری زبان– همانند افراد لال- به صورت تصویری است و برپایه کلمات الفبایی نیست
روزنامه جام جم