متاسفانه آمار خودکشی در میان دانش آموزان رو به افزایش است می خواهیم مهمترین علل تمایل آن ها به این کار را بدانیم از نظر روانشناسان این سن برای خودکشی کم است و جامعه شناسان بر مراقبت های بیشتر والدین ازفرزندانشان در این زمینه تاکید می کنند
امروزه پدیده خودکشی در رده سنی کودکان ونوجوانان دانش آموز به آسیب اجتماعی در کشور واستان ها تبدیل شده است که استانهای مناطق کُردنشین نیز از این پدیده- مدرن آنومی- مستثنا نیستند.
خودکشی هاوری دانش آموز 11 ساله اشنویهای ونوجوان 15 ساله سنندجی از نمادهای گسترش شعاع این آنومی در سطح جامعه مناطق کردنشین است.
بنا به گزارش رسانه ها، تنها درآبان ماه پنج نفر از دانشآموزان کودک ونوجوان به شیوههای مختلف در سطح کشور به زندگی خود پایان دادهاند که این رخداد – تراژدی- نیازمند تحلیل وبررسی کارشناسان به ویژه جامعهشناسان وروانشناسان جامعه است، روزنامه «قانون» این پدیده نوظهور درکشور وشهرستان سنندج واشنویه را در گفت وگو با دکتر«خالد توکلی» جامعه شناس وپژوهشگر کردستانی، آسیبشناسی وکاویده است که مشروح آن در پی می آید.
خودکشی «هاوری» دانش آموز 11 ساله اشنویهای و نوجوان 15 ساله سنندجی که در آبان ماه امسال اتفاق افتاد، نشان از کاهش و تقلیل پدیده خودکشی از رده سنی بزرگسالان به نوجوانان و کودکان است، چرا افراد کم سن و سالی که هنوز وارد چرخه بزرگتر اجتماعی نشدهاند؛ خودکشی را آخرین و تنها راه حل باقی مانده برای خود میدانند؟
خودکشی اولین پدیده اجتماعی است که توسط «دورکیم» مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد، این نشان میدهد که در جامعهشناسی از همان ابتدا توجه ویژهای نسبت به امر خودکشی به عنوان یک مسئله اجتماعی وجود داشته است (البته دورکیم اهداف دیگری نیز داشته است که ربطی به این گفت و گو ندارد).
در یک حالت کلی، وجود خودکشی در یک جامعه نشان از وجود و گسترش آنومی دارد. برای یافتن علل کاهش سن خودکشی در ایران نیز از همین زاویه میتوان وارد شد و رابطه آن را با آنومی مورد بررسی قرار داد.
به عبارت دیگر و بر اساس نظریه دورکیم میتوان گفت گسترش شعاع عمل آنومی به درون خانواده و دوران کودکی که در قالب خشونت در خانواده و شکاف نسلی خود را نمایان میسازد یکی از علل اصلی خودکشی باید باشد.
علاوه بر اینها نباید از عامل «یادگیری» و «بلوغ زودرس» عقلی و عاطفی و نقش آنها در کاهش سن خودکشی غافل بود. امروزه رسانههای جمعی و برنامههایی که به طور اختصاصی برای کودکان به نمایش گذاشته میشود مملو از خشونت است و کودک از طریق آنها با خشونت و کاربردهای آن آشنا میشود.
گزارشها حاکی است که در موضوع خودکشی دانش آموز اشنویهای- فقراقتصادی- موجب سرخوردگی و پایان زندگی نفسهای این کودک شده است، تحلیل جامعه شناسی شما از تاثیرات فقر بر روح و سلامت روان دانش آموزان چیست؟
فقر به خودی خود منجر به انحراف اجتماعی به طور عام و خودکشی به طور خاص نمیشود بلکه آنچه در این میان نقش اصلی و اساسی را بازی میکند احساس فقر است که در مقایسه خود با دیگران به وجود میآید.
چیزی که در مدرسه یا در گروه دوستان، روح و روان فرد را میآزارد تضاد طبقاتی و نابرابری اقتصادی است که در مدارس به وفور به چشم میخورد و بسیاری از متولیان و مدیران مدارس نیز این تضاد و نابرابری را در تعامل با دانشآموزان در نظر نمیگیرند.
در حقیقت؛ در مدارس فقط توصیه میشود که تفاوتهای فردی دانشآموزان در نظر گرفته شود در حالی که امروزه – با توجه به گسترش نابرابریهای اقتصادی و تفاوتهای فرهنگی – باید تفاوتهای اجتماعی نیز در حوزه تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گرفته شود.
در غیر این صورت، احساس فقر در میان دانشآموزانی که در خانواده مشکل اقتصادی دارند، ایجاد میشود و روح و روان کودک آسیب خواهد دید و ممکن است رفتارهای منجر به خودکشی از وی سر بزند.
بررسیها نشان میدهد خودکشی نوجوان سنندجی با پدیده فقر و عدم تمکن مالی خانواده گره نخورده است، از منظر شما به جز مولفه فقر اقتصادی چه عواملی میتواند یک نوجوان را در اوج نشاط نوجوانی به سمت وسوسه قتل نفس سوق دهد و او را وادار به خودکشی با استفاده از اسلحه شکاری کند؟
قبل از هر چیز باید گفت که در جامعهشناسی، خودکشی را به صورت فردی تجزیه و تحلیل نمیکنند اگر چه این نکته قابل قبول است که هر کدام از این خودکشیها «داستان» خاص خود را دارند ولی در نهایت تحقیق و بررسی میباید به حکم یا نظریهای کلی و مبنایی منتهی شود.
از سوی دیگر نسبت به وضعیت زندگی نوجوان سنندجی اطلاعات دقیقی ندارم تا براساس آن به پرسش شما پاسخ دهم اما همچنان که در پاسخهای پیشین هم عرض کردم به طور کلی میتوان گفت فضای آنومیک دروان کودکی و نوجوانی علت اصلی خودکشیهای روزها و سالهای اخیر باشد.
واقعیت این است که هنجارهای پذیرفتهشده نوجوانان و کودکان تحت تأثیر عوامل مختلفی چون رسانهها، فیلمهایی که میبینند و حضور در شبکههای مجازی در تضاد با واقعیتهای اجتماعی و ارزشهای خانواده، مدرسه و جامعه است. این امر موجب میشود میان نوجوانان و جامعه تنش ایجاد شود و بر آنها فشار اجتماعی وارد شود.
«ساترلند» برای تبیین انحراف و رفتار مجرمانه بر همنشینی و یادگیری تأکید دارد و بر این باور است که رفتار مجرمانه و انحرافی را عمدتاً در گروههای اولیه و به ویژه در گروههای همسال یاد میگیرد.
امروزه کودک در خانواده، مدرسه و گروه همسالان دسترسی به حضور در انواع رسانه و شبکههای اجتماعی مجازی دارد و در بسیاری از آنها خشونت به چشم میخورد که ممکن است روشهای انحرافی و مجرمانه در آن آموخته شود.
آقای دکتر توکلی، خودکشی دانشآموزان در رده سنی کودکان و نوجوانان به جز استان کردستان، در سایر استانهای دیگر کشور نیز در آبان ماه اتفاق افتاده است و براساس گزارش و تحلیل رسانههای جمعی کشور، آمار خودکشی دانشآموزان در کشور تنها در ماه آبان امسال با احتساب دو مورد خودکشی کودک اشنویهای ونوجوان سنندجی، پنجنفر اعلام شده و این پدیده موجی از نگرانی را در خانوادههای هستهای و گسترده ایرانی، به وجود آورده است، به نظر شما برای توقف ادامه این روند ناخوشایند و تراژیک درجامعه، باید چه راهکاری در نهاد خانواده و آموزش و پرورش ارائه داد؟
وقتی در جامعه ما مسئلهای اجتماعی رخ میدهد به جای آنکه در مراکز علمی و تحقیقاتی و رسانههای جمعی، جوانب مسئله مورد کندوکاو قرار گیرد، معمولاً به بهانههای مختلف تلاش میشود اصل مسئله نادیده گرفته و به پستوها رانده شود.
اولین شرط کاهش و توقف این روند آن است که «جرأت دانستن» و عزم جدی برای انجام پژوهش در مورد مسائل اجتماعی داشته باشیم، سپس نتایج تحقیقات در عرصه عمومی منتشر شود تا همگان آن را ببینند و در حد توان خویش اظهار نظر کنند.
بدون شناخت دقیق و علمی از یک مسئله، راهکارهای عملی عمدتاً بر اساس آزمایش و خطا خواهند بود و نتیجه مثبت چندانی به بار نخواهند آورد.
به گفته امیل دورکهایم، جامعه شناس فرانسوی، به هر میزان که همبستگی اجتماعی و شورجمعی بیشتر باشد، خودکشی کمتر خواهد بود به نظر شما میزان همبستگی اجتماعی در مناطق کردنشین وسایر استانهای کشورروبه افول رفته است، که امروزه افزون بر خودکشی بزرگسالان، این آسیب اجتماعی به حوزه کودکان و نوجوانان رسوخ کرده است؟
همبستگی اجتماعی «دورکیم» امروزه تحت عنوان و در ذیل بحث «سرمایه اجتماعی» مطرح میشود. نتایج تحقیقات در ایران از کاهش و در واقع فروپاشی سرمایه اجتماعی که همبستگی اجتماعی یکی از شاخصههای آن است حکایت دارد.
در ارتباط با بحث خودکشی نوجوانان، نقش استهلاک سرمایه اجتماعی بیشتر نمایان است. «کلمن» رابطه میان سرمایه اجتماعی و پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی قرار داده است، مشابه آن تحقیق را در مورد میزان خودکشی و رفتارهای منحرفانه نیز میتوان انجام داد.
به این ترتیب که در روابط مبتنی بر اعتماد و میزان همبستگی میان فرزندان (گروه همسالان) و خانواده، دانشآموزان (گروه همسالان) و مدرسه، خانواده و مدرسه تحقیق شود. به طور کلی و به عنوان فرضیه میتوان گفت با توجه به فرسایش سرمایه اجتماعی در سطوح مختلف جامعه در روابط میان فرزندان،دانشآموزان، خانواده و مدرسه نیز فرسایش و فروپاشی به وقوع پیوسته و این وضعیت بر میزان و نرخ خودکشی در جامعه و در میان نوجوانان مؤثر است.
با توجه به اینکه بدی و نیکی در یک حالت عادی تمایل به گسترش و تقویت خویش دارند، انحرافات اجتماعی نیز در یک حوزه و در یک سطح اجتماعی مشخص – اگر برای کاهش و کنترل آن تدابیری اندیشیده نشود – به حوزهها و سطوح دیگر جامعه سرایت میکند چنانچه الان با این وضعیت در سطح کشور روبهرو هستیم و برخی از انحرافات و آسیبهای اجتماعی همچون فحشا، دزدی، فرار از خانه واعتیاد به سنین پایین نیز سرایت کرده است.
برخی از جامعه شناسان معتقدند که امروزه فرد گرایی افراطی و بیگانگی اجتماعی، زندگی کودکان و نوجوانان را بیشتر تهدید میکند، به این معنا که کودکان و نوجوانان در برزخ سنت و مدرنیته گرفتار آمدهاند و به نوعی دچار افسردگی، اضطراب و فردگرایی شدهاند.
برای عبور امن و سالم کودکان، نوجوانان و جوانان از این گذر تاریخی باید چکار کرد، تا ارتباط امروز کودکان و نوجوانان با فضای مجازی باعث نشود، که این بیگانگی اجتماعی مزید بر علت شود؟
فردگرایی افراطی و بیگانگی اجتماعی از نتایج فرسایش سرمایه اجتماعی هستند که در مورد آن بحث شد، اما فردگرایی افراطی با گسترش افسردگی و اضطراب که مفاهیمی روانشناختی هستند متفاوت است.
با توجه به این که از خودکشی نوجوانان به مثابه یک مسئله اجتماعی سخن به میان آمده اکنون بیشتر باید از علل و عوامل اجتماعی آن سخن به میان آید که آنومی، تأثیر گروه همسالان، خشونتی که در رسانههای تصویری به نمایش گذاشته میشود، فرسایش سرمایه اجتماعی در سطوح مختلف و … از عوامل اصلی به شمار میآیند.
بخشی از این عوامل با وضعیت کلی جامعه که در دوران گذار قرار دارد مرتبط هستند و تا حدی نتیجه آن محسوب میشوند.
امروزه موفقیت دردرس و کنکور تبدیل به مهارتی شده که ما به بچههایمان میآموزیم و همسو با این مهارت، مهارت با هم بودن، انگیزش اجتماعی معقول به دانش آموزان یاد داده نمیشود.
به همین دلیل یک دانش آموز دختر بوکانی به دلیل قبول نشدن در کنکور شهریور ماه امسال، خودکشی کرد و به رویاهای جوانی و آینده ناموهمش پایان داد، این فقدان انگیزش اجتماعی در خانواده و فضای مدرسه از نبود چه مولفه های عقلانی نشات میگیرد؟
در پاسخهای قبلی عرض کردم که بررسی موردی خودکشی نمیتواند ما را به نتایج جامعهشناختی معتبری رهنمون سازد لذا به طور کلی میتوان گفت که پریشانی و آشفتگی هنجاری در روابط میان مدرسه و بازار کار از یکسو و نگرانیهای خانواده که با نیازها و علایق فرزندان همخوانی ندارد، تنشزاست و درنتیجه در افزایش اقدام به خودکشی مؤثر است.
کنکور و نگرانی در مورد گذشتن از سد آن موجب میشود خانواده فشار فراوانی بر کودک تحمیل و فضایی را برای فرزند دانشآموز خود ایجاد کند که از آن میتوان به «بزرگسالی پیش از موعد» تعبیر کرد.
آماده شدن برای کنکور برای رسیدن به اهداف و آرمانهای متناسب با دوران کودکی و نوجوانی نیست و به عنوان یگانه راه دستیابی به شغل و پرستیژ اجتماعی در نظر گرفته میشود.
گاهی برخی خانوادهها این امر را چنان بزرگنمایی میکنند که قبولی و شکست در آن مساوی با زندگی و عدم زندگی میشود به گونهای که شکست برای فرزند و خانواده غیر قابل تحمل تلقی میشود.
در گذشته، دانش آموزان مناطق فقیرنشین و توسعه نیافته از جمله شهرهای مناطق کردنشین، افزون بر اشتغال به تحصیل همزمان به شغل قالی بافی، کوره پزخانه و شغلهای دیگر از سوی پدر خانواده به دلیل فقر اقتصادی مجبور میشدند اما در آن سال ها علیرغم فشار سنگین زندگی ، دانش آموزان از نشاط اجتماعی بیشتری برخوردار بودند و خیلی به ندرت آن هم در شرایط شدید بحران خانوادگی دست به عمل خودکشی میزدند.
اما امروزه هژمونی خودکشی در کودکان و نوجوانان بیشتر است، که برخی آن را به عدم درک و همراهی نوجوانان و کودکان و گفتمان پدیده شکاف بین نسلی ربط میدهند، نظر شما چیست؟ آیا معتقدید که نسل امروز، نسل کم تحمل و نازک دلی است، که سریع در مقابل کمترین فشار واکنش نشان می دهد؟
تردیدی نیست تربیت نسل امروز با نسلهای گذشته متفاوت است، وضعیت اجتماعی نیز تغییرات گستردهای را به خود دیده است. نسل امروز اگر به تعبیر شما کمتحمل و نازکدل است به علت بالابودن سطح انتظارات و حقوقی است که معتقد است باید برآورده شوند.
نظام تربیتی و فرآیند جامعهپذیری در گذشته به گونهای بود که فرزند به سرعت وارد بازار کار میشد و به تدریج به عنوان بزرگسال مورد حمایت قرار میگرفت.
در واقع کار فرزند نوعی از مناسک و مراسم گذار به شمار میآید که کودک است بدون تنش و در همبستگی با جامعه و خانواده، نقشهایی را میپذیرد که در خانواده و جامعه مورد پذیرش هستند و جوانب گوناگون آن را درک میکنند.
اما بحث خودکشی متفاوت است. درست است که خودکشی در جوامع سنتی نیز وجود دارد ولی صرفاً در جوامع مدرن است که به یک مسئله اجتماعی تبدیل میشود.
فروپاشی سرمایه اجتماعی، خشونت در رسانهها، تعارض میان مدرسه، خانواده و دانشآموز، سطح بالای انتظارات کودک و … در گذشته وجود نداشتهاند و همه پیامدهای زندگی مدرن هستند.
هم اکنون بحث بر سر تحلیل خودکشی دانش آموزان در استان کردستان و استانهای کشور است، بد نیست نگاهی به دلایل و روابط دال و مدلولهای بحران پدیده خودکشی شهرستان سردشت به ویژه روستای مرزی «قلعه رش» که به روستای مرگ در رسانهها در اواخر تیرماه امسال شهرت یافت بیندازیم همچنان که میدانید از 12 مورد خودکشی شامل 7 نفر زن و 5 نفر مرد این شهرستان که در 16 ماه ثبت و گزارش شد 6 مورد تنها مربوط به روستای قلعهرش بود.
تحلیل جامعه شناسی شما از این پدیده بحران زای اجتماعی شهرستان سردشت به ویژه روستای قلعهرش چیست؟
اگر چه متولد سردشت هستم و نزدیک 20سال در این شهر زیبا و در میان مردمان خوب آن زیستهام و چند بار هم به روستای «قلعهرش» رفتهام اما به طور دقیق نمیتوانم در این مورد اظهار نظر کنم. فکر میکنم لازم باشد تا به صورت موردی در این روستا تحقیقاتی انجام شود.
نماینده معاونت راهبردی قوه قضاییه در کنفرانس مطبوعاتی، استان های ایلام، کردستان و کرمانشاه را دارای بیشترین میزان خودکشی در سال 93 اعلام کرده و گفته است براساس این آمار 50 درصد خودکشیها در سه استان مذکور به شیوه حلق آویزکردن اتفاق افتاده و مسمومیت با سم، دارو ، خودسوزی و استفاده از سلاحهای گرم در ردههای دیگر قرار دارند.
این خبر نشان از بحران پدیده خودکشی در مناطق کردنشین است که از زبان یک مقام قضایی نقل وروایت میشود؛ ابتدا اعلام این آمار وجایگاه مناطق کردنشین را از زاویه ومنظر جامعهشناسی تحلیل کنید ودرثانی بفرمایید، دولتمردان برای کاهش این بحران چه رسالتی برعهده دارند؟
داستان ایلام با کردستان و کرمانشاه تا حد زیادی متفاوت است لذا نمیتوان برای این سه استان حکمی کلی و مشابه صادر کرد.
اما از آنجایی که مشابهتهایی نیز میان این استانها وجود دارد تلاش برای یافتن نقاط و نکات مشترک نیز بیفایده و نادرست نیست.
مردمان این سه استان «کُرد» هستند، در غرب کشور و در مناطق مرزی ساکن هستند و عموما این استانها جزو استانهای توسعهنیافته به شمار میآیند.
شاید آنومی ناشی از تنش و آشفتگی هنجاری و اجتماعی یا به عبارتی جنگ قدرت میان رسوم سنتی و ارزشهای دنیای مدرن یکی از علل اصلی خودکشی به ویژه در میان زنان و نوجوانان باشد.
احتمالاً خودکشی در این مناطق، علاوه بر عللی که قبلاً در پاسخ به پرسشهای قبلی ذکر شد، حرکتی اعتراضی است در میان زنان و نوجوانان در برابر سلطه مردان و بزرگسالان یا تمامی نمادها و نمایندههای قدرت که در سطح جامعه منشاء نابرابری و کنترل هستند.
در مورد رسالت دولتمردان نیز باید گفت هم به شیوه ایجابی و هم به شیوه سلبی وظایفی را باید به انجام برسانند. اولاً در بسیاری موارد اگر دخالت نکنند و اجازه دهند مردم خود در این موارد تصمیمگیرنده و حتی مجری باشند، مشکلات کاهش خواهد یافت. دولت در این مناطق بسیار بزرگ و حداکثری است.
باید به مردم اعتماد کرد و ایشان را دچار دوگانگی ارزشی و رفتاری نکرد. برخی دخالتهای بیجا و غیرضروری مسئولین در مسائل مربوط به مردم در اموری مانند مسائل فرهنگی و آموزشی نه تنها گرهای از کارهای فروبسته مردم نمیگشاید بر معضلات و نگرانیها نیز میافزاید.
دولت حداکثری خوب نیست و متاسفانه در این مناطق نگاه امنیتی موجب شده است «حداکثریتر» شود.
اما کارهایی که دولت باید انجام دهد قبل از هر چیز این است که زمینه تحقیق و پژوهش را در این زمینه فراهم آورد. تأکید میکنم که فقط باید زمینه را آماده سازد و تحقیق در این مورد را به عالمان علوم اجتماعی و پژوهشگران واگذار کند.
همه میدانیم این سه استان در دوران جنگ عراق علیه ایران، آسیبهای فراوان مادی، اجتماعی و روانی متحمل شدهاند، دولت و مسئولان برای این مناطق و دوران پس از جنگ برنامه مشخص و منسجمی تا کنون ارائه نکردهاند و تحقیقات علمی معتبری که تأثیرات جنگ را بر روان و اجتماع مردم بررسی نماید انجام ندادهاند.
حاکمیت باید نه تنها فشار بر مردم به صورت مستقیم و غیر مستقیم را کاهش دهد و از حجم خود بکاهد در همان حال زمینه را برای مشارکت مردم در حوزههای مختلف فراهم آورد و به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم یاری رساند.
نکته دیگری که ذکر آن ضرورت دارد این است که تحقیقات به موقع و به طور منظم اجرا شود و افراد باسواد و برجسته و وارسته مسئولیت فراهمسازی زمینه تحقیق را برعهده داشته باشند چرا که بر اساس نظریه «پنجرههای شکسته» پیوند و ارتباط مستقیمی میان ظاهر آشفته و بینظم و وقوع جرم وجود دارد.
بدین گونه که اگر مردم شاهد اجرا و انجام تحقیقات و ارائه نظرهای علمی و مستند در رسانهها و محافل عمومی باشند، انگیزه بیشتری برای همکاری و همیاری در جهت کاهش آسیبها و کجرویها خواهند داشت.
مسئولین باید بلافاصله پس از هر مسئله اجتماعی، حساسیتهای جامعه را دریابند و امکانات پژوهش را آماده کرده و در اولین فرصت، نتایج را به اطلاع عموم برسانند.
مسئولین باید بپذیرند علوم اجتماعی علم هستند و توانایی شناخت مسائل و ارائه راهکار برای بهبود وضعیت جامعه را دارند. علاوه بر این وظیفه مسئولان نظریهپردازی هم نیست. در کل بر این باورم شمار کارهایی که مسئولین نباید انجام دهند بسیار بیشتر از آنهایی است که باید انجام آن را برعهده بگیرند.
یکی از مشکلاتی که خبرنگاران رسانههای جمعی کردستان با آن مواجهند، عدم دستیابی شفاف به آمارهای خودکشی و برخی دیگر از پدیدههای اجتماعی است؛ این درحالی است که این نوع برخورد موجب بازیگری برخی افراد سودجو در شبکههای اجتماعی و تحلیل مغرضانه رسانههای بیگانه (ضد انقلاب) میشود، پیشنهاد شما چیست؟
رسانههای خارجی از آن جهت موجب عمیقتر شدن آسیبهای اجتماعی میشوند که از دور، دستی بر آتش دارند و شاید نتوانند تمامی علل و عوامل مؤثر بر آسیبها را ببینند. این در حالیاست که انجام تحقیقات میدانی در جامعه و بررسی جوانب مختلف یک آسیب این مشکلات را به همراه نخواهد آورد.
اگر به صورت شفاف آمار در اختیار جامعه و پژوهشگران قرار گیرد از یکسو آن آسیب و پدیده اجتماعی بهتر و دقیقتر شناخته خواهد شد و از سوی دیگر از میزان تأثیرگذاری رسانههای خارجی هم کاسته میشود و به جای اینکه مردم برای تحلیل آسیبها به رسانههای خارجی مراجعه کنند در رسانههای داخلی به دنبال شناخت بیشتر آسیبهای اجتماعی میروند، در نتیجه امکان سوءاستفاده نیز کاهش مییابد.
روزنامه قانون – شیروان یاری