بنابراین ما اگر به سیاهی مطلق بنگریم، لزوما حس و حالی شبیه یک آدم نابینا نخواهیم داشت و اشکال و رنگهای خاصی، ادراک بینایی ما را از سیاهی مطلق به درمیآورند.
جالب است بدانید که بر همین اساس، دستگاههایی مثل ماشین ذهن و ماشین رؤیا ساخته شدهاند.
ماشین ذهن که به آن واکمن روانی هم گفته میشود، وسیلهای است که به صورت ریتمیک و متناوب صدا و نور از خود بیرون میدهد و موجب تغییر امواج مغزی شخص میشود. گفته میشود که این وسیله میتواند باعث آرامش، افزایش تمرکز و حتی تغییر وضعیت هوشیاری استفادهکننده شود و اثرش قابل مقایسه با مدیتیشن است.
ماشینهای رؤیا، استوانههایی هستند که سطوح جانبی آنها دارای سوراخهایی است. یک منبع روشنایی در زیر آن قرار داده میشود و نور میتواند از سطوح جانبی به بیرون هدایت شود.
برای استفاده یک شخص باید چشمانش را ببنند تا این نورها از ورای پلک، وارد چشم شوند و سیگنالهای عصبی را روانه مغز کنند. به طوری که گفتیم فقدان یک طرح مشخص باعث میشود که مغز کم کم دست به شکلسازی بزند و از سیگنالهای نامنظمی که دریافت میکند، اشکال پیچیده و روشنی خلق کند.
اما شما در خانه هم میتوانید به وسایل بسیار سادهای، پدیده گنزفلد را تجربه کنید.
۱- در اولین گام نیاز دارید که صداهای محیطی را حذف کنید. برای همین باید صدای سفید را پخش کنید!
حالا حتما میپرسید صدای سفید دیگر چیست!
صدای سفید یا نویز سفید، صدایی است که دارای طیف وسیعی از فرکانسهای صوتی است. از آنجا که مغز در آن واحد فقط چند فرکانس صوتی مجزا را درک کند، وقتی با انبوهی از صداها با فرکانسهای مختلف مواجه میشود، دیگر نمیتواند صدایی را تفکیک کند و بنابراین پخش صدای سفید مساوی است با حالتی شبیه به سکوت مطلق.
صدای موج دریا، ریزش باران، کولر، تقریبا صدای سفید هستند.
شما میتوانید به دو شیوه در منزل صدای سفید برای خودتان پخش کنید:
– با یک رادیوی ترانزیستوری به ایستگاههایی بروید که صدای سفید پخش میکنند.
– از اپلیکیشنهایی استفاده کنید که صدای سفید پخش میکنند. (اپلیکیشن اندروید (دانلود از بازار) – اپلیکیشن iOS)
۲- یک توپ پینگ پونگ را هم از وسط نصف کنید و هر تکه را روی یک چشمتان چسب بزنید.
۳- یک منبع نور سرخ، پیدا کنید و طوری تنظیم کنید که به نورش از واری نصفههای توپ پینگ پونگ به چشمهایتان برسد.
۴- نیم ساعتی دراز بکشید.
۵- کم کم توهمات بینایی را در همین نیم ساعت تجربه خواهید کرد.
اما پیدیده گنزفلد که یک پدیده فیزیولوژیک و روانشناختی است را میتوان در سطحی بالاتر به جامعه هم تعمیم داد.
یعنی نبود شور و هیجان مثبت در جامعه، برخورد همیشگی با اخبار و تفاسیر یکنواخت و محرومیتهای فرهنگی خودخواسته یا اجباری، در طول زمان میتوانند، شمار قابل توجهی از اعضای یک جامعه را دچار باورها و هذیانهایی سخت پذیرفتنی کنند.
مثل حالت ریلکسیشن و توهات دیده شده در پدیده گنزفلد، مشغولیات ذهنی ایجاد شده در این سطح هم ممکن است جنبههای خوشایند و تخدیرکنندهای داشته باشند. طوری که اشخاص به تدریج دلبسته آنها شوند و دشوار است که در چنین شرایطی بتوان چشمبند از چشم افراد به درآورد و دنیای واقعی را که مملو از تجربیات تلخ و شیرین با کیفیتی دیگرگون است را به خوردشان داد.