image_13941002198839

برخی افراد در روابط عاشقانه خود دروغ های زیادی به طرف مقابل می گوین و باعث بروز کدورت و عدم اعتماد در وی می شوند چگونه می توان این بی اعتمادی را از بین برد و علاقه به دروغ گفتن در افراد از کجا ایجاد می شود

این ایده که دروغ حتی در روابط بسیار خوب هم وجود دارد، برای بسیاری ناخوشایند است. اما حقیقت این است که دروغ در برخی موارد حتی به رشد و پرورش عشق کمک می‌کند.

 صداقت تام و راستگویی در هر شرایطی ممکن نیست و حتی بهتر است در برخی از موارد «گزینه اول» شما نباشد. تمام موارد به زوجین بستگی دارد که بتوانند پیش از انعکاس حقیقت، بستر مناسب را مهیا کنند. من اعتقاد دارم که یکی از بهترین تجارب زندگی این است که شریکتان شما را «کاملا» بشناسد و سپس شما را دوست داشته باشد.

این ایده که دروغ حتی در روابط بسیار خوب هم وجود دارد، برای بسیاری ناخوشایند است. اما حقیقت این است که دروغ در برخی موارد حتی به رشد و پرورش عشق کمک می‌کند. دکتر راندی گانتر (Randi Gunther) چگونگی و چرایی این مسئله را بررسی کرده است.

به گزارش سایکولوژی تودی، حدود چهل سال است که در این حرفه مشغولم و تا حالا هیچ زوجی را ندیده‌ام که صد در صد با هم صادق باشند. همیشه مواردی بوده که زوج‌ها تحت شرایطی خاص به شکلی حقیقت را به یکدیگر نگفته‌اند.

البته برخی از دروغ‌ها جای هیچ توجیهی ندارند، چرا که می‌توانند به سلامت رابطه صدمات جبران ناپذیری بزنند. در برخی موارد دیگر اما زوج‌ها ترجیح می‌دهند برای حفاظت از خود و رابطه‌شان حقیقت را به طرف دیگر نگویند و یا به عبارتی، دروغ بگویند. افراد تقریبا در تمام روابطی که عشق در آن‌ها وجود دارد، بخش یا تمام حقیقت را تحریف، حذف و یا حتی انکار می‌کنند تا هارمونی رابطه به هم نریزد.

شرکای صمیمی، یا در واقع دو طرف یک رابطه عاشقانه، به دو طریق به یکدیگر دروغ می‌گویند: آن‌ها چیزی را می‌گویند که حقیقت ندارد یا اطلاعاتی که می‌دانند را بازگو نمی‌کنند. هر کدام از این روش‌ها به نحوی اعتبار و صمیمیت حقیقی هر رابطه‌ای را به خطر می‌اندازد، اما شرکای صمیمی تمایل دارند تا چنین ریسکی را متحمل شوند. این دسته از افراد معتقدند که برخی از دروغ‌ها مفید هستند، زیرا گفتن حقیقت آسیب می‌رساند.

آیا مجازیم در رابطه عاشقانه دروغ بگوییم؟

علاوه بر محتوای مسائل به اشتراک گذاشته شده بین زوجین، زمان به اشتراک گذاشتن آن مسائل اهمیت دارد. برای نمونه، برخی از افراد هنگام شروع رابطه تمام و کمال خودشان را بازگو نمی‌کنند. آن‌ها نگران این هستند که مبادا برخی از آن اطلاعات طرف مقابل را مضطرب کند و احتمال رابطه طولانی مدت را از بین ببرد. منطق این افراد نیز این است که زمان چون مرهمی بر رازهای نگفته عمل خواهد کرد. چنین «اعترافات ناقصی» در واقع به منزله یک حربه یا یک استراتژی است.

زمانی که شرکای صمیمی وارد رابطه‌ای بهتر شوند می‌توانند رازهای چالش‌برانگیز بیشتری را افشا کنند، زیرا امید دارند که در نهایت مقبول واقع خواهند شوند. اما فراموش نکنید که حتی در صمیمی‌ترین روابط هم همیشه جای لغزش وجود دارد؛ برخی از اتفاقات می‌توانند «قوانین بازی» را به کلی تغییر دهند. این مسئله حتی شامل زوج‌های بسیار نزدیک به هم و با عشق افسانه‌ای هم می‌شود، چرا که آن‌ها ترجیح می‌دانند در موقعیت‌های حساس از بازگویی برخی از اطلاعات امتناع ورزند. آن‌ها معتقدند که بحران کنونی زمان مناسب برای افشای اطلاعات دردسرساز جدید نیست.

حافظه به مرور زمان اتفاقات را فراموش می‌کند و تصمیمات طرفین همراه با رشد رابطه به فراموشی سپرده می‌شود. برخی افراد در اتفاقات گذشته کمی اغراق می‌کنند تا از این طریق کشش رابطه را بیشتر کنند. تفکرات زاده‌ی ذهن، چه بر اساس واقعیت باشند و چه نباشند، با رنگ و بویی اضافی همراه است که می‌توانند با تجارب زمان حاضر نیز مرتبط باشند.

حال سوال اینجا است که اگر تحریف گذشته صورت گیرد و طرف شما هیچگاه از حقیقت ماجرا باخبر نشود، آیا این کار برای رابطه شما ضرر دارد یا خیر؟

برخی از افراد قول می‌دهند، اما مشخص نمی‌کنند که چه زمانی دقیق به آن عمل می‌کنند. این دسته از افراد از ترس ناامیدی شریک زندگی خود و ترس از قضاوت شدن، تلاش می‌کنند تا اطلاعاتی را افشا نکند و امید دارند که هیچگاه حقیقت مشخص نشود. منطقشان نیز این است که «یک دروغ مصلحتی کوچک» بهتر از مایوس کردن شریک زندگی‌شان است.

در طول این سال‌ها نمونه‌های بسیاری را مشاهده کردم، اما قصد دارم تعدادی از موارد ملموس را برایتان بازگو کنم. ناگفته نماند که این موارد دربرگیرنده انواع تحریف‌ها، حذف‌ها و انکارهای طرفین است که آن را بر شریک زندگی خود پیاده کرده‌اند. این را هم بدانید که هر کدام از این افراد عاشق شریک خود بوده و بهترین آرزوها را برای آن‌ها داشته‌اند، اما پیش خود فکر کرده‌اند که اگر کاملا صادق باشند بیشتر باعث رنجش طرف مقابلشان می‌شوند.

امیدوارم که با خواندن هر یک از موارد دچار وضعیتی شوید که شرایط زندگی خودتان را با آن قیاس کنید. اگر به اندازه کافی با همراه خود صمیمی هستید، این موارد را با او به اشتراک بگذارید و واکنش‌هایتان را در شرایط مشابه مقایسه کنید. در نظر داشته باشید که جواب «کاملا» صحیح و غلط وجود نداشته و فقط بحث تردید در زمان تصمیم‌گیری مطرح است.

شرایط فرضی تردیدها

زنی می‌داند که همسرش ماه‌ها است منتظر یک هدیه خاص است و آن مرد فکر می‌کند که همسرش برای کریسمس هدیه مورد نظر را برای او خواهد خرید. قرار بوده که آن زن پول کافی برای خرید هدیه را پس‌انداز کند، اما بخشی از پولش را صرف خرید کالایی کرده که برای خودش خریده است. او می‌داند که شوهرش منتظر هدیه است و می‌داند اگر از کسی پول قرض بگیرد، به سختی می‌تواند آن را سریع پس دهد. با این حال از کسی که می‌داند به شوهرش نمی‌گوید، پول قرض می‌گیرد. او برای پس دادن پول آن شخص برنامه‌ریزی کرده و شوهرش هم از موضوع بویی نخواهد برد. از طرفی، این خانم اصلا تمایل ندارد تا همسرش را مایوس کند، به ویژه اینکه مقصر اصلی خودش بوده است. اگر او اجازه دهد تا شوهرش از این هدیه خرسند شود و خودش قرض آن شخص را پس دهد، آیا کار اشتباهی کرده است؟ اگر این خانم همسرش را در نوعی ابهام یا تاریکی بگذارد و حقیقت را از او کتمان کند، آیا باز مشکلی وجود دارد؟

زوجی از زمان شروع آشنایی خود به یک حزب سیاسی رای داده و از طرفداران آن بوده‌اند. آن‌ها اطمینان دارند که نظر هیچ یک تغییر نخواهد کرد. در انتخابات آتی، شوهر تصمیم می‌گیرد تا به حزب مخالف رای دهد. او می‌داند که این اتفاق تکرار نخواهد شد. بنابراین قصد ندارد تا همسرش را آزار دهد. آیا او می‌تواند به راحتی پای صندوق برود و کار خودش را انجام دهد؟ زیرا آن زن از رای نوشته شده بر روی کاغذ هیچ اطلاعی نداشته و دلیل ندارد تا تنش بین آن‌ها ایجاد شود. آیا توجیه مرد منطقی و کافی است.

مردی متعهد و وفادار به شریکش علائم یک بیماری جسمانی را در خود دیده که نگران کننده است. او به پزشک مراجعه کرده اما او گفته که در حال حاضر علائم قابل تشخیص نیستند، ولی اگر ادامه پیدا کند می‌تواند علائم یک بیماری سخت باشد. او نمی‌خواهد همسرش را نگران کند، اما با این تفاسیر یک بحران جدی در راه است و او نمی‌تواند به خوبی تمرکز کند و یا راحت بخوابد. همسر متوجه مواردی می‌شود، اما شوهر وانمود می‌کند که مشکلات کاری زیاد شده است. مرد ذاتا قوی و اهل گله کردن نیست، بنابراین بازگو کردن آن را به زمانی دیگر موکول می‌کند. آیا مرد باید این کار را کند یا باید زن را در جریان بگذارد؟ آیا موکول کردن حقیقت، حربه‌ای توجیه پذیر است.

مردی به تازگی و با نظر پزشک متوجه شده که احتمالا نمی‌تواند بچه‌دار شود. او اما به شدت شیفته دختری شده که قصد تشکیل خانواده و بچه دار شدن دارد. مرد می‌داند که اگر دختر حقیقت را بداند، پاسخ منفی به او خواهد داد. او با خود فکر می‌کند که دختر پس از مدتی عاشقش خواهد شد و موافقت خواهد کرد تا به جای بچه دار شدن، سرپرستی کودکی را به عهده بگیرند. مرد با خود فکر می‌کند که به او چیزی نگوید و بعدها وانمود کند که خودش هم از موضوع خبری نداشته تا به دختر احساس فریب خوردگی دست ندهد. دختر پس از مدتی به مرد می‌گوید که واقعا عاشق او شده و می‌خواهد برای همیشه در کنار او باشد. مرد بی‌تردید استقبال خواهد کرد. آیا مرد باید علیرغم تمام مسائلی که خودش خبر دارد، حقیقت را به او بگوید؟ یا بهتر است او حقیقت را کتمان کند تا بتواند با او ازدواج کند و بعدها در زمانی مناسب، به دختر بگوید که نمی‌تواند بچه‌دار شود؟

دختری با مردی آشنا شده و از او خوشش می‌آید و نظر مرد هم در مورد او مساعد است. دختر در گذشته چندین رابطه احساسی عمیق داشته و می‌داند که اگر این را به مرد بگوید، دید او را نسبت به خودش تغییر خواهد داد. مرد نیز برای او روشن کرده که برای دخترهایی که با مردان زیادی آشنا شده احترام زیادی قائل نیست. آن‌ها در ادامه مسیر با افرادی آشنا می‌شوند که در مورد گذشته دختر اطلاعات کافی دارند. آیا دختر باید خودش قبل از اینکه او از طریق دیگران از موضوع باخبر شود، موضوع را به او بگوید؟ آیا فریب مرد نسبت به شخصیت واقعی دختر، کاری منصفانه و توجیه پذیر است؟

این موارد تنها نمونه‌ای از موارد زندگی روزمره است. ابعاد رابطه در زمانی که افراد به یکدیگر پیرامون احتمال وجود خیانت، سرد شدن و یکنواختی و موارد مشابه به یکدیگر می‌گویند، بسیار بزرگتر است. اما در هر یک از این موارد، شخص باید بداند که هر دروغ چه عواقبی می‌تواند داشته باشد.

بستر مناسب را با شریکتان مهیا کنید تا در مواقع حساس بتوانید صادقانه با او صحبت کنید. با این حال، گفتن تمام حقیقت در برخی موارد نمی‌تواند گزینه اول شما باشد.

در طول این مدت، بسیاری از افراد پیش من آمده و درخواست مشاوره داده‌اند. آن‌ها گفتند که می‌خواهند تا جای ممکن با شریک زندگی‌شان صادق و روراست باشند و به همین دلیل است که پیش من آمده‌اند. در ادامه مواردی را می‌گویم که می‌توانند به کمک شما بیایند.

راه‌حل‌های موجود

با شریک زندگی‌‎تان در مورد تمام مسائل موجود که ممکن است که هر یک از شما آسیب بزند، صحبت کنید و بگویید که چرا چنین حسی دارید.
به شریکتان بگویید که چرا صحبت کردن در مورد بعضی از موارد برایتان دشوار است. هرگونه تجربه قبلی مربوط را با او به اشتراک بگذارید تا توجیه شود که چرا از افشا کردن آن مبحث هراس داشتید.
بررسی کنید که در چه مواردی «سو دار» و متعصبانه عمل کرده‌اید. اگر شما به دیدگاه شریکتان همخوانی نداشته باشید، ممکن است باعث دلسردی او شوید.
ببینید که شریکتان «چه زمانی و در مورد چه مواردی» به دیگران دروغ می‌گوید و انگیزه‌های او چیست. اگر از منطق پشت آن مطمئن شدید، یادتان باشد که شریکتان به احتمال زیاد در شرایط مشابه به شما هم دروغ می‌گوید. از قبل با او صحبت کنید تا در هنگام مشاهده چنین مواردی بتوانید به راحتی با هم صحبت کنید.
اگر شریکتان «بسیار حساس» است، باید بتوانید به راحتی با هم صحبت کنید. صحبت کردن پیرامون برخی از مسائل حیاتی است. بنابراین اگر نمی‌توانید با هم کنار بیایید، باید هر دو تصمیم بگیرید که کمتر حساس باشید.
با هم در مورد خیانت، سو استفاده از اعتماد یکدیگر، خرابکاری، مضایقه و انتخاب‌های گول زننده در گذشته صحبت کنید.
از دنیای درون خود برای شریکتان زیاد بگویید تا هنگام تصمیم‌گیری، شریکتان بداند چرا چنین تصمیمی را اتخاذ کرده‌اید.

حتی اگر تصمیم بگیرید تا کاملا صادقانه با طرف مقابلتان رفتار کنید، باز هم مواردی پیش می‌آید که به او دروغ بگویید. دروغ از هر جنسی که باشد، در ادامه مسیر همراه شما خواهد بود. اما اگر از موارد بالا تبعیت کرده باشید، می‌توانید در شرایط حساس به داد یکدیگر برسید. همیشه شرایطی پیش خواهند آمد که در گذشته آن را تجربه نکرده‌اید.

صداقت تام و راستگویی در هر شرایطی ممکن نیست و حتی بهتر است در برخی از موارد «گزینه اول» شما نباشد. تمام موارد به زوجین بستگی دارد که بتوانند پیش از انعکاس حقیقت، بستر مناسب را مهیا کنند. من اعتقاد دارم که یکی از بهترین تجارب زندگی این است که شریکتان شما را «کاملا» بشناسد و سپس شما را دوست داشته باشد. مسیر رسیدن به این هدف «شفافیت دو طرفه» است.

منبع: PsychologyToday

فرادید،