700939_588

افرادی که به اصطلاح خسیس هستند چه ویژگی های شخصیتی دارند این افراد با کسانی که ولخرجی نمی کنند تفاوت دارند چگونه می توانیم این دو تیپ شخصیتی را از هم متمایز کنیم

عادت به پس انداز کردن پول یکی از بهترین و در عین حال دشوارترین اقدامات مالی است. مطابق آمارها، 28 درصد از آمریکایی ها هیچ پس اندازی برای مواقع ضروری ندارند و در مواجهه با بحرانی کوچک به طور کامل خلع سلاح می شوند. به علاوه بیش از نیمی از آنها نیز نمی توانند زمانی فراتر از سه ماه را با تکیه بر پس انداز خود زندگی کنند. شرایط مشابهی را می توان در سایر کشورها، از جمله ایران، نیز مشاهده کرد. امری که عامل بسیاری از مصائب خانوادگی و فجایع اجتماعی است.

اما ناتوانی در پس انداز کردن تنها یک زاویه از این مساله را پیش روی ما قرار می دهد. در واقع، مطابق همین پژوهش ها، در مقابل گروه ناتوان از پس انداز کسانی هستند که خرج کردن پول را دشوار می بینند و به نوعی معتاد به پس انداز کردن هستند. این گونه اعتیاد که در نوع خود جالب توجه است، از جهتی متفاوت، مانع خوشبختی و شادمانی فرد می شود. نتایج پژوهش ها نشان داده اند که مغز افراد معتاد به پس انداز آنها را در هنگام حفظ پول تشویق و در زمان خرج کردن آن تنبیه می کنند.

این مکانیزم در گذر زمان تبدیل به رویه ای ثابت در زندگی فرد می شود و او به حالت شرطی و مشابه با افراد معتاد عمل می نمایند. البته نمی توان تمام این موارد اعتیاد به پس انداز را در قالب یک طبقه بزرگ جای داد، چرا که گونه های متفاوتی از انگیزه ها در این گونه رفتار مالی ایفای نقش می کنند. براساس نظر محققان، چهار گروه متمایز در این زمینه مشاهده شده است.

1- خسیس

فلسفه مالی: خرج کردن پول رنج آور است

افراد خسیس و اصطلاحا ناخن خشک به این دلیل تمایل به خرج کردن پس اندازهای خود ندارند که این کار را دردناک و عذاب آور می دانند. برخی از آنها حتی از چندش آور بودن خرج شدن پول سخن می گویند. درواقع رنج و عذاب شدید ناشی از کاهش میزان پس انداز، افراد خسیس را به ماشین های پول جمع کن تبدیل می کند.

این گونه افراد براساس رانه های احساسی خود در مقابل کوچکترین میزان از دست دادن پول حساس هستند و با پی گیری خاصی به جمع کردن پول و دارایی می پردازند. آنها گاهی اوقات حتی از انجام هزینه های ضروری مربوط به تغذیه و سلامتی نیز سر باز می زنند و زندگی آنها به طور کلی به حفاظت از رقم پس انداز شده و افزایش آن معطوف است.

برای درمان این مساله در موارد حاد به مشاوره روان شناختی نیاز خواهد بود. اما در شرایط متعادل، این گونه افراد باید پول خود را به دو بخش تقسیم نمایند؛ به این صورت که یک صندوق برای موارد ضروری در نظر بگیرند و مابقی آن را برای امور روزانه صرف نمایند. البته ایجاد این عادت جدید می تواند بسیار دشوار باشد، اما تمرین و پیگیری در نهایت فرد را به موفقیت خواهد رساند، با این حال، چنانکه اشاره شد، اگر خرج شدن پول به اضطراب شدید می انجامد و تصمیم گیری فرد را مختل می کند، مداخله روان شناس ضروری است.

2- صرفه جو

فلسفه مالی: پس انداز کردن لذت بخش است

دسته دیگری از افراد معتاد به پس انداز صرفه جویان هستند. این گروه از افراد مقتصد، تکیه کمتری بر مصرف دارند. آنها با پس انداز کردن احساس رضایت می کنند؛ نه به این دلیل که خرج کردن پول را ناگوار می دانند، بلکه بیش از مصرف کالاها و لذت فعلی به شرایط آینده می اندیشند. درواقع در افراد صرفه جو لذت پس انداز جایگزین لذت خرید و مصرف شده است. این رویکرد روانی در ابتدا روشی معقول و پذیرفتنی به نظر می رسد، اما تحلیل بیشتر رفتار این افراد، مشکلات مرتبط با این روش را نیز آشکار خواهد ساخت. به این صورت که هر چند جایگزینی لذت پس انداز کردن و لذت خرج کردن پول به طور کلی رویکردی عاقلانه است، اما باعث محدودیت بیش از حد هزینه های ضروری و آسیب های احتمالی به فرد و خانواده او می شود.

نکته دیگر آن است که این گونه افراد اغلب شخصیت مستقلی دارند و چندان نسبت به فشارهای اجتماعی حساس نیستند.امری که به صورت مشابه، علی رغم مطلوبیت ظاهری در حالت های افراطی مشکل ساز خواهد بود.

مواجهه با این حالت اعتیاد به پس انداز مانند مورد قبل دشوار نیست چرا که نکات مثبتی نیز در رویه افراد صرفه جو وجود دارد. با این حال چنین افرادی باید به خاطر داشته باشند که گاهی اوقات صرف کردن پول برای دوستان و خانواده نیز لذتی معادل پس انداز خواهد داشت و برآیند عاطفی آن بسیار بیشتر خواهد بود. از این رو باید ضمن حفظ عادت مثبت پس انداز، بخش بیشتری از درآمد خود را به خوشحال کردن دیگران اختصاص دهند و شُن اجتماع خویش را نیز بیشتر لحاظ کنند.

3- محتکر

فلسفه مالی: هر چه بیشتر بخرم، بیشتر پس انداز کرده ام

این روحیه از جهاتی با دو گونه بالا متفاوت است. برخی افراد تصور می کنند که اگر در زمان تخفیف فروشگاه ها میزان زیادی از کالا را خریده و انبار کنند، درواقع پس انداز کرده اند و اطمینان خاطر پیدا می کنند. این مساله در بیشتر موارد شامل مواد غذایی می شود اما گاهی سایر اقلام از جمله پوشاک را نیز در بر می گیرد.

احتکار در اغلب اوقات در زمان کمبود و هراس از فقدان کالایی خاص به صورت عمومی ظهور پیدا می کند، اما اعتیاد به این کار می تواند در فرد باقیمانده و او را به خرید و انبار کردن دائمی وادار نماید. درواقع فرد محتکر تحت تاثیر لذت ناشی از خرید قرار دارد، اما این کار را در معنایی مشابه با پس انداز تفسیر می کند.

روحیه احتکار نیز مانند خسیس بودن در شرایط خیلی حاد به کمک مشاوران روان شناس نیاز خواهد داشت. اما در حالت عادی، فرد باید به کاهش ارزش کالاهای خریداری شده، امکان فساد آنها و ارزش توجه نماید که از این طریق نابود می شود. افراد محتکر باید به این مساله نیز توجه داشته باشند که خرید بی رویه و انبار کردن کالاها نه تنها گونه ای از پس انداز نیست، بلکه درواقع نوعی ولخرجی است که به ز میان رفتن منابع خانواده می انجامد. توجه به این نکات و تلاش برای تغییر عادات مالی شاید به کنترل این رویه بینجامد.

4- خرید ارزان

فلسفه مالی: دوست دارم ارزان بخرم

نوعی دیگر از اعتیاد به پس انداز در افرادی ظاهر می شود که به ارزانی قیمت کالا در زمان خرید اهمیت زیادی می دهند و پس از پیدا کردن مکانی مناسب برای خرید ارزان، مانند فرد محتکر به خرید بی رویه می پردازند. درواقع افراد معتاد به خرید ارزان، رانه های روانی مثبت را در هنگام گرفتن تخفیف از فروشنده یا رفتن به فروشگاه هایی با تخفیف های دوره ای تجربه می کنند. این گونه افراد نیز به مانند احتکارکنندگان، منابع مالی خود را بی توجه به نیاز واقعی صرفِ خرید کالاهای زیرقیمت می کنند. غافل از آنکه بسیاری از این کالاها هیچ ارزش مستقیمی ایجاد نکرده و به هیچ عنوان پس انداز محسوب نمی شوند.

برای غلبه بر این اعتیاد، افراد باید پیش از هر چیز از افتادن در دام فروشندگان اجتناب کنند. این گونه دام های تجاری در ارائه تخفیفات فروشگاهی به کار گرفته می شود و مشتریان با تصور اینکه در حال خریدی مناسب هستند، فریب فروشندگان را می خورند. به علاوه جایگزین کردن سایر روش های پس انداز، از جمله سرمایه گذاری و یا حساب های خودکار نیز می تواند به کنترل میل به خرید ارزان کمک کند.

ماهنامه معیشت