قرار است هفته آینده به تعطیلات بروید و دو هفته تمام استراحت کنید. از چه زمانی بستن چمدانتان را شروع میکنید؟
- از همین حالا
- در روز آخر و دقیقه نود!
- یک روز قبل، در بهترین حالت دو روز قبل
- از چند روز قبل برای این کار برنامهریزی میکنید.
در حال بازدید از موزه هستید که میبینید در یک اتاق پردهای نصب و روی آن نوشته شده ورود افراد عادی ممنوع است! واکنش شما چیست؟
- پرده را یواشکی کنار میزنید تا ببینید پشت آن چه خبر است.
- اگر کسی آنجا نباشد بدتان نمیآید دزدکی سرک بکشید و در منطقه ممنوعه چرخی بزنید.
- محدوده ممنوعه است و نباید به آنجا بروید.
- از راهنما میپرسید که پشت آن پرده از چه چیزهایی نگهداری میشود.
قرار است فردا صبح در هتل صبحانه بخورید. ترجیح میدهید شرایط صبحانه چطور باشد؟
- دلتان میخواهد هر وقت صبح که دوست داشتید صبحانه را به اتاقتان بیاورند.
- ترجیح میدهید با سایر مسافران به سالن بروید و از بوفه صبحانه استفاده کنید.
- دوست دارید بوفه مخصوصی به اتاقتان آورده شود.
- به خلق و خوی آن روزتان بستگی دارد.
وقتی به سفر میروید چطور عکاسی میکنید؟
- برای پیدا کردن ترکیببندی مناسب و عکاسی کلی وقت میگذارید.
- عکسهای مختلفی میگیرید و خیلی به جزییات اهمیت نمیدهید. بعدا آنها را ادیت میکنید.
- در ابتدا کلی عکس میگیرید اما خیلی زود خسته میشوید.
- خیلی اهل عکس گرفتن نیستید. بیشتر از دیدن مناظر لذت میبرید.
به نظر شما کدام گل رمانتیکتر است ؟
- یک دسته بزرگ از گلهای وحشی
- یک دسته گل بنفشه
- شاخههای رز زیبا
- گلهای وارداتی با رنگهای خاص و قشنگ
فرض کنید قرار است برای کار به شرکت تازهای ملحق شوید. اولویتهای شما چیست؟
- یک محل کار آرام و راحت
- جایی که به سرعت جای پیشرفت داشته باشد.
- شغلی جالب باشد و افراد شایستهای مدیریت شرکت را عهدهدار باشند.
- همکاران خوبی باشند و فعالیتهای متنوعی انجام دهید.
در خانه در حال شام خوردن هستید که ناگهان زنگ موبایلتان به صدا درمیآید. . .
- به سرعت پاسخ میدهید.
- اگر طرف پشت خط را بشناسید جواب تلفنش را میدهید.
- اگر دلتان بخواهد و دوست داشته باشید، پاسخ میدهید.
- هرگز وقت غذا خوردن به تلفنها جواب نمیدهید.
خانه ایدهآل شما برای زندگی کردن باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
- خانهای بزرگ که اطرافش زمینها و املاک زیادی داشته باشد.
- یک کلبه کوچک و دنج
- یک خانه مدرن که معماری جالبی دارد.
- یک خانه ساده با چشمانداز فوقالعاده
اگر برایتان امکان داشت که ساعت کاریتان را خودتان بازنویسی کنید، چه میکردید؟
- در زمستان ساعت کاریتان را افزایش میدادید تا در تابستان کمتر کار کنید.
- یک روز صبح زود سر کار میآمدید و روز بعد دیر.
- ساعت کاریتان را براساس برنامه فرزندانتان تنظیم میکردید.
- فرقی نمیکرد، به هر حال برنامه سفت و سختی برای خودتان در نظر میگرفتید.
بدترین و ناراحتکنندهترین صفتی که یک فرد میتواند به شما نسبت دهد، چیست؟
- خساست
- بیتوجهی
- بیدقتی
- نادرست بودن
در قطار نشستهاید که زن و شوهری درست روبهروی شما با صدایی بلند دعوا میکنند. واکنشتان چیست؟
- شما را آشفته میکنند؛ پس جایتان را عوض میکنید.
- آنقدر به آنها زل میزنید تا پیام را دریافت کنند، خجالت بکشند و آرام شوند.
- از آنها میخواهید صدایشان را پایین بیاورند.
- از مسوول قطار میخواهید وارد عمل شود و کاری کند.
قبضهایتان را چه وقت پرداخت میکنید؟
- به محض اینکه به دستتان میرسد.
- در آخرین مهلتی که تعیین شده است.
- چند روز قبل از به پایان رسیدن مهلت نهایی
- بیشتر وقتها دیروقت
اگر بیشتر پاسخهایتان سبز است…
دلتان میخواهد در زندگی کاملا آزاد و رها باشید
از قوانین و هر نوع مقرراتی که شما را محدود کند خوشتان نمیآید؛ حتی با وجود اینکه میدانید وجود قوانین برای زندگی اجتماعی ضروری است اما گاهی اوقات از اینکه مجبور باشید همرنگ جماعت شوید مدام گلایه میکنید و غر میزنید. آرزوی شما این است جایی زندگی کنید که هیچ محدودیتی برای ماجراجوییهای شما نداشته باشد و هر کاری دلتان میخواهد انجام دهید؛ البته که میدانید داشتن چنین آرزویی غیر منطقی است اما گاهی اوقات از زندگی در شرایط محدودکننده ناامید میشوید.
لازم است از خودتان یک سوال جدی بپرسید؛ اینکه آیا این محدودیتها از طرف سایرین به شما تحمیل میشود یا خودتان بهطور ناخودآگاه این کار انجام میدهید؟ شاید این موضوع در کودکی شما، مدرسهای که میرفتید یا قوانینی که والدین برایتان تعیین کرده بودند، ریشه داشته باشد. شاید هم بخشهایی از زندگی شما مملو از تسلط دیگران بوده است. در نتیجه یادآوری نظم و ترتیب برای شما با خاطرات بدی همراه است. از این رو به شما توصیه میشود سعی کنید به جنبههای مثبت این محدودیتها در زندگیتان بنگرید.
اگر بیشتر پاسخهایتان آبی است…
میل شما به ماجراجویی و استقلالطلبی از کنترل خارج شده است!
شما وقتی در حال تصمیمگیری و پیروی از عواطف و میل باطنیتان هستید و میبینید که افرادی سد راهتان شدهاند، بهشدت واکنش نشان میدهید و اگر ببینید فردی به جای شما تصمیمگیری کرده و استقلال تان را زیر سوال برده از کوره درمیروید. بهشدت به خواستههای خودتان فکر میکنید که البته این زنگ خطری برای شماست.
ممکن است در محیطی بزرگ شده باشید که باید تابع دیگران میبودید و اجازه نداشتید عقیده و نظرتان را بیان کنید. شاید ذهن شما هنوز گرفتار قوانین و مقرراتی باشد که در دوران کودکی و نوجوانی در خانه و مدرسه با آنها روبهرو بودهاید و به همین دلیل میخواهید این کمبود را در بزرگسالی جبران کنید. بنابراین سعی میکنید در مورد عزیزانتان چنین رفتاری را در پیش نگیرید و آنها را از آزادی بیشتری بهرهمند سازید. گاهی هم در مورد تعیین حد و مرزها با خودتان دچار کشمکش میشوید که باید چنین تعارضاتی را حل کنید.
اگر بیشتر پاسخهایتان قرمز است…
نسبت به داشتن یا نداشتن آزادی و محدودیتها منطقی فکر میکنید
آرزوی شما این است که قدرت انتخاب داشته باشید و خودتان بتوانید در زندگی تصمیمگیری کنید. میل باطنی شما این است که بینیاز از خانواده و تاثیرهای جامعه تصمیمگیری کنید و دوست ندارید دیگران به شما بگویند زندگیتان باید چگونه باشد که البته کار سادهای نیست.
به دنبال ماجراجوییهای واقعی هستید که البته همیشه هم به آن نمیرسید. از افرادی که در کارهایتان دخالت میکنند خوشتان نمیآید و مایلید خودتان بهطور مستقل برای خودتان تصمیم بگیرید اما خوب است یاد بگیرید به افرادی که شما را دوست دارند اعتماد کنید. از خودتان بپرسید چه چیزی در پشت این طرز فکر نهفته است؟ آیا زمانی که نوجوان بودید این احساس را داشتید که نمیتوانید به خوبی ابراز وجود کنید؟
بیان آنچه در ذهنتان میگذشت برایتان دشوار بود؟ از این رو به شما توصیه میشود سعی کنید خودتان را آزادانه ابراز کنید و نسبت به افرادی که شما را دوست دارند راحتتر باشید. این موضوع به افزایش اعتماد به نفس و احساس آزادی درونی شما کمک میکند.
اگر بیشتر پاسخهایتان بنفش است…
پایبند قوانین و محدودیتها هستید
برایتان مهم نیست تا چه اندازه به قوانین و مقررات چسبیدهاید چون میدانید که لازمه زندگی مسالمتآمیز در کنار مردم توجه به نظم و قانون است. معتقدید اگر هر کاری که دوست دارید انجام دهید زندگی اجتماعیتان سرشار از هرج و مرج میشود و شما نمیخواهید بابت این موضوع بهایی بپردازید. برای شما مهم است که بدانید محدودیتها به چه دلیلی ایجاد شدهاند و در این محدوده انجام چه کارهایی مجاز است.
ضمن اینکه دلتان میخواهد انتخابهایتان را براساس محدودیتهایتان تنظیم کنید چون این کار به شما احساس امنیت میدهد. این موضوع هنگام ورود به یک شرایط تازه برایتان بیشتر اهمیت دارد. از اینکه بدانید شما جزئی از مجموعه بزرگتری هستید خوشحال میشوید. شاید هم در گذشته هنگام داشتن استقلال یا ماجراجویی دچار حادثه شده یا اتفاق بدی برایتان پیش آمده و به همین دلیل محافظهکار بودن را در پیش گرفتهاید. توصیه به شما این است که کمی از این زندگی کلیشهای بیرون بیایید. بهطور مثال به پارک جنگلی بروید و مسیرهای ناشناخته را جستوجو کنید، غذاهای جدیدی را امتحان کنید و خودتان را نسبت به تجربیات تازه مشتاق نشان دهید.
محدودیتهای ذهنتان را بشکنید
بعضی از افراد هستند که اعتماد به نفس زیادی ندارند و تواناییهای شان را خوب نمیشناسند. این افراد در موقعیتهای مختلف ممکن است خودشان را محدود کنند و از مواجهه با شرایط جدید زندگی طفره بروند در صورتی که اگر نسبت به خودشان باور درستی داشته باشند نیروی خوبی پیدا میکنند تا در زمینههای کاری، مالی و زندگی شخصی به موفقیتهای چشمگیری برسند و پلههای ترقی را یکی یکی طی کنند؛ پس محدودیتهای ذهنتان را بشکنید و نسبت به اهدافتان طرز فکر مثبتی داشته باشید و منفینگری را دور بریزید.
استقلالطلبی از کجا شروع میشود؟
اگر در دوران کودکی حس استقلالطلبی به خوبی شکل بگیرد افراد در دورههای بعدی زندگیشان کمتر دچار مشکل میشوند و میتوانند رفتار متعادلتری در پیش بگیرند.
سن استقلال بچهها سه سالگی است اما باید بچه از قبل آموزشهای لازم را دیده باشد؛ ضمن اینکه باید برای استقلال دادن به او از جاهای کوچک شروع کنید. مادر باید کاملا بر او نظارت داشته باشد؛ مثلا پارک که میروید خودتان روی یک نیمکت که جای مناسبی دارد و از آنجا میتوانید فرزندتان را ببینید، بنشینید و به او بگویید که خودش میتواند روی کوچکترین سرسره بنشیند.
این اولین زمان استقلال کودک است به شرطی که رعایت نظم و اصول مراقبت از خود را به او آموخته باشید؛ به هر حال والدین و مربیان باید بتوانند با تکنیکهایی بچهها را کنترل و از بروز اتفاق ناگوار جلوگیری کنند اما زیادهروی در این موضوع میتواند حس استقلالطلبی و آزادی کودک را تحت تاثیر قرار دهد و او را در بزرگسالی به فردی منفعل و تابع تبدیل کند.