ابن سینا (358-411 شمسی) مانند ارسطو نفس را به معنی وسیع آن می گیرد و همه کائنات را مشمول آن می داند و به نفس فلکی، نفس نباتی و نفس حیوانی اعتقاد دارد. نفس نباتی دارای سه قوه است: غاذیه، نامیه و مولده. قوه قضائیه بقای موجود، قوه نامیه کمال او و مولده بقای نوع او را تضمین می کند. نفس حیوانی علاوه بر این سه قوه دارای دو قوه محرکه و مدریکه نیز می باشد و نفس انسانی افزون بر این نفسها دارای عقل است و که بر دو گونه می باشد: عقل نظری و عقل عملی.
به عقیده ابن یسنا عقل یا نفس ناطقه برخلاف نفس حیوانی که توانایی ادراک جزئیات را دارد می تواند علوم و معقولات را درک کند و چون نفس صورت بدن و کمال آن است امکان اتحاد نفس با بدن مسلم است و به وسیله آن کارهائی را انجام می دهد که جنبه مادی دارند. اما از آنجا که به تنهائی می تواند معقولات را درک کند و پس از مرگ تن، زنده و جاوید بماند موجودی مستقل و جدا از تن می باشد. بنابراین، نفس که جوهری یگانه است توسط قوای خود به اعمال مختلف می پردازد، نفوس پائین تر به نفس عالی تر بستگی دارند و به صورت تکامل تدریجی تحول می یابند. وقتی تناسب و هماهنگی اجزاء به حد معینی رسید نیروی حیات بخشی که عبارت از نفس نباتی است در جسم به وجود می آید و چون تناسب و تعادل به میزان کامل تری رسید نفس حیوانی ظهور می کند و در درجه بالاتر نفس انسانی پدیدار می گردد که جوهری مجرد است و قابلیت اتصال به عقل فعال و زندگی در عالم معقولات را داراست.
غزالی (440-493 شمسی) موضوع روان شناسی را به دو بخش علوم مکاشفه (نظری) و علوم معامله (عملی) تقسیم می کند. علوم مکاشفه در امور مربوطه به حقایق اشیاء و اصول و ریشه های آنها بحث می کند. در این علوم حس و عقل آدمی نمی توانند به تنهائی سودمند افتند، بلکه برای وصول به حقایق اشیاء به نور و پرتوی نیاز است که به مدد کشف در قلب آدمی منعکس می شود. اما علوم معامله درباره جنبشها، رفتار و کردار انسان- اعم از جنبشهای بدنی و روانی گفت و گو می نماید.
غزالی ذات انسان و حقیقت او را بر بنیاد چهار مفهوم قلب و روح و نفس و عقل بنا می نهد. به عقیده او انسان موجودی پویا و متحول است، نه یک موجود ایستا و نامتحول. رفتار او وابسته به فرایندهای بدنی و روانی است. زیرا بین تن و روان پیوندی استوار وجود دارد که فعالیتهای آدمی و کنش و واکنشهای او را پدید می آورد.
غزالی نفس را یک نیروی مدرک و عالِم در انسان می داند که قادر به ادراک اشیاء است. وی نه تنها جنبه های درونی و ذاتی، بلکه نمودهای برونی و ظاهری نفس را بررسی می کند و پدیده های روانی و بدنی را در رابطه با یکدیگر می داند. پدیده های روانی عبارت از هر گونه تغییری است که بر نفس عارض می شود و نمایانگر جنبش و حیات فرد است. وی همچنین به بررسی فرایندهای روانی، مانند اندیشه، غم و شادی، درد و رنج، گرایش و گریز و به طور کلی محرکها و انگیزه ها می پردازد و رفتار و کردار آدمیان را متفاوت می خواند.
این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد