images

منابعی را که درباره طبیعت و چگونگی رفتار آدمی اطلاعاتی به دست می دهند می توان به اختصار به پنج دسته تقسیم نمود:
1- ضرب المثلها، افسانه ها و حکمهای کلی
ضرب المثلها: قرنهاست که در هر جامعه ای گنجینه بزرگی از گفته های نغز و ضرب المثلها در مورد رفتار انسان فراهم آمده است. البته این ضرب المثلها به صورت یکسان نیستند، ولی تقریبا مفهوم اکثر آنها یکی است زیرا آدمیان با وجود نژادهای مختلف همنوعند و دارای احساس، عواطف و نیازهای مشترک می باشند گاهی نارسائی ضرب المثلها در این است که گسترش و اعتبار لازم را ندارند و نمی توانند در زمینه های مهم طبیعت آدمی اطلاعات کافی به دست دهند و گاهی هم با یکدیگر تناقض دارند مانند: «دوری و دوستی، از دل برود هر آنکه از دیده برفت».
افسانه ها: اسطوره ها و افسانه های قومی و ملی مانند رستم و اسفندیار و امیرارسلان، گرچه حقایقی را درباره سرشت و اهمیت آدمی بیان می کنند اما وسیله چندان اطمینان بخشی نمی باشند. زیرا اکثر شخصیتها تخیلی و مبالغه آمیزند.
حکمهای کلی: برخی از مردم که با اندک دلایل و شواهدی در خصوص اکثر افراد جامعه داوری و اظهار نظر می کنند نمی توانند معیار درست و قاطعی برای سنجش افراد آدمی ارائه کنند. مانند اینکه بگویند: بلندقدها احمقند یا کوتاه قدها بدجنسند.
2- رشته های ادبی و تاریخی
وسیله دیگری که برای شناخت و درک طبیعت آدمی به کار می رود به طور غیر مستقیم از طریق ادبیات، تاریخ، شرح حالها و زندگینامه های افراد حاصل می شود. درستی و اعتبار معلوماتی که از این راه به دست می آید به تجربه، بینش، درستکاری، امانت و صداقت نویسندگان آنها بستگی دارد و سنجش آن کار آسانی نیست. اشکال دیگر آن این است که آنچه درباره شخصیتی افسانه ای یا حقیقی صدق می کند ممکن است درباره شخصیت دیگر صدق نکند. در آثار ادبی در قصه ها، سرگذشتها، رمانها، نمایشنامه ها و هر نوع دیگر آنها نظرگاه و توجه خاص نویسندگان در تایید یا نفی شخصیتها دارای اهمیت است. به هر حال نویسنده آثار ادبی نیز یک انسان است که مانند هر انسان دیگری دارای محدودیت ها، موارد ضعف و قدرت و دستخوش عواطف و احساسات شخصی است و نمی تواند در همه زمینه های طبیعت آدمی اظهارنظرهای قاطع و بی کم و کاستی بنماید.
3- تجربه شخصی
تجربه شخصی: ممکن است به درک و فهم ما درباره دیگران مدد کند، اما ادراکی کامل به دست نمی دهد. تجربه کننده از راه تجربه های شخصی واقعیتهایی را در مورد طبیعت و ماهیت رفتار آدمی کشف می کند اما در حد نویسندگان آثار ادبی نمی توان به دقت و صحت نظر او اعتماد کامل داشت. وی غالبا آنچه را که درباره خودش صدق می کند برای دیگران هم صادق می داند روان شناسان این چنین رفتاری را فرافکنی یا قیاس به نفس می نامند.
تجربه شخصی نمی تواند به طور کامل ملاک درک دیگران قرار گیرد، زیرا تجربه کننده ممکن است از نظر هوش، بینش و روش کار در حد مطلوب نباشد و گرفتار پیش داوری، تبعیض، سلیقه شخصی و لغزشگاههای دیگری هم باشد و در نتیجه آن گونه که شایسته است حقیقت روشن نشود.
4- عقل سلیم:
عقل سلیم: یا احساس مشترک عبارت از عقاید عمومی، ضابطه ها و شیوه های رفتاری است که افراد جامعه خود را ملزم به اجرای آن می دانند. از راه مشاهده مردم و کاربرد عقل سلیم می توان تا حدی به تعادل و سازگاری روانی آدمی نایل گشت.

images
عقل سلیم نیز به علت اینکه به تجربه های شخصی، قومی و طایفه ای محدود می شود نمی تواند معیار سنجش همه افراد بشر در همه جا قرار گیرد. زیرا در جهان ما بسیاری چیزها وجود دارند که ما آنها را مشاهده نکرده ایم و در مواردی به سب بی دقتی نقص دلیل یا شتابزدگی نمی توانیم اطلاعات و نظر درستی به دست آوریم.
5- روش علمی:
روش علمی: نتیجه کوششهای دانشمندان و صاحب نظران است که آن را برای اثبات واقعیات و پدیده های طبیعی به کار می برند. در واقع روش علمی نارسائی و کاستی هیچ یک از روشهای چهارگانه پیشین را ندارد بلکه دارای قاطعیت و جامعیت است. روش علمی از مشارکت کوششهای پژوهشگران و تجربه های آنان شکل می گیرد. اما این مشارکت از جمع بندی تفریحی تجربه ها به وجود می آید. به این معنی که تجربه هر پژوهشگری که با تجربه اکثر پژوهشگران مطابقت کند و ضمن پیروی از اصول ثابتی موید واقعیتی نیز باشد جنبه علمی و معتبر پیدا می کند وگرنه کنار گذاشته می شود.
البته ضابطه در این رابطه سنجش و اندازه گیری است. بی شک نخستین گام در روش علمی سنجش دقیق عوامل مربوط می باشد.
مراحلی که در روش علمی باید پیموده شود به قرار زیر است:
1- طرح مساله:
هنگامی که پژوهشگران و دانشمندان موضوعی را از لحاظ علمی مورد برری قرار می دهند نخستین گامی که در این راه برداشته می شود این است که معلوم کنند چه چیزی باید اثبات شود. به سخن دیگر جهت یا مسر مساله باید مشخص گردد.
2- گردآوری مدارک:
گام دوم گردآوردن دلایل و مدارک مربوط به مساله است. یعنی دلایل و مدارک پراکنده ای که به وسیله دیگران مورد تحقیق واقع شده است در زمینه معینی تنظیم گردد. هر قدر تجربه ها و مدارک درباره مساله مورد بحث بیشتر باشد امکان بررسی و نتیجه گیری بهتر خواهد بود.
3- فرضیه سازی:
در این مرحله پژوهشگر با توجه به مدارک و تجربه های موجود مبادرت به پیشنهاد فرضیه می کند یعنی
راه حلهای گوناگونی را در نظر می گیرد که ممکن است یکی از آنها به راه حل واقعی و نهایی بینجامد.
4- آزمایش فرضیه ها:
چهارمین گام آزمودن فرضیه هاست. در اینجا بنا به نظر پژوهشگر، فرضیه ها با مقدماتی که برای هر یک فراهم گشته است مورد آزمایش قرار می گیرند. سپس نتیجه آزمایش فرضیه ها بررسی می شود و آن فرضیه را که بیشتر مورد تایید است یا نتیجه بهتر و منطقی تری داده است به عنوان مناسب ترین راه حل می پذیرند.
5- نتیجه گیری:
پس از آنکه فرضیه مخورد تایید به آزمایش رسید مرحله نتیجه گیری پیش می آید نتیجه به صورت یک قاعده یا اصل حاکم پیشنهاد می شود. با این همه درستی و اعتبار این اصل تا زمانی خواهد بود که فرضیه های دیگری بطلان یا نارسائی آن را به اثبات نرسانده باشند.
این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد