آنچه به اختصار درباره نظریه های روان شناسی مطرح گردید بیانگر مختصری از رویدادهای تاریخی در روان شناسی است. این مکتبها دیگر وجود خارجی ندارند اما در واقع زیر بنای فکری روان شناسی امروز را تشکیل می دهند. مکتبهای رفتارگرایی و گشتالت در شکل دادن روان شناسی عصر حاضر تاثیر فراوانی داشته اند. اهمیتی که رفتارگرایان به نقش پاسخهای آموخته در ایجاد رفتار می دادند عامل موثری در روان شناسی امروز به شمار می آید.
نظریه رفتارگرایی ب.ف. اسکینر، استاد نامور دانشگاه هاروارد، بیانگر اصول و تکنولوژی تغیر رفتار است. به طوری که پاسخهای مشهود چگونه نتایج رفتار خود را به صورت پاداش و تنبیه دریافت می کنند. نورفتارگرایان برخی از جنبه های امور ذهنی را به عنوان پاسخهای نامشهود می پذیرند و این خود نمودار آن است که از حالت جزم و رفتارگرایی صرف واتسن عدول کرده اند. از سوی دیگر روان شناسان گشتالت که همواره بر اهمیت محتوا به طور کل تاکید می کردند اکنون بیشتر به تحلیل فرآیندهای روانی توجیه می کنند. شناختی گرایانی مانند ژان پیاژه و برونر از روان شناسی برداشت نوینی کرده اند که بیش از همه نظر پژوهشگران را در توجیه رفتار به خود جلب کرده است.
امروز روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که با اصول محدود و یک جانبه مکتبهای روان شناسی مانند ساختارگرایی و رفتارگرایی یا هر مکتب دیگری که مسیر بسته ای را به وجود می آورند نمی توان به توضیح و تشریح کامل رفتار پرداخت بلکه باید آمیزه فعالیتهای بدنی، روانی و اجرایی نوع بشر را مورد توجه قرار داد.
این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد
