images

وقتی هیجانی برانگیخته می شود غالبا دگرگونیهایی در بدن پدیدار می گردد. یعنی حالتهای هیجانی با واکنشهای فیزیولوژیکی، تغییرات شیمیایی خون، امواج مغزی و تراوش غده های درون ریز همراه می شود. به ویژه تراوش آدرنالین و کورتیزون از مهمترین آنهاست. اگر هیجان ترس و خشم به کسی دست دهد مقداری آدرنالین از غده فوق کلیوی او وارد خون می شود و همین امر سبب می گردد که گلیکوژن موجود در جگر آزاد شود و به عنوان سوخت برای تولید انرژی بدنی به کار رود. وقتی ترس بر کسی مستولی می شود دو حالت برای او پدید می آید:
در حالت نخست فرد بر اثر تراوش آدرنالین نیرویی بیش از حد معمول به دست می آورد برای فعالیت آمادگی پیدا می کند و با سرعت زیاد می دود یا از خود دفاع می کند. در حالت دوم بر عکس به کلی از حرکت باز
می ایستد مانند این است که فلج شده است بی حرکت و بی اراده باقی می ماند. گاهی همین بی حرکتی او را از خطر نجات می دهد.
هیجان همچنین با واکنشهای فیزیولوژیکی دیگری مانند ضربان قلب، کاهش فعالیت های معدی و به کار افتادن غده های عرقی و دستگاه عصبی خودمختار سمپاتیک و پاراسمپاتیک همراه می شود.
باید توجه داشت که این دو دستگاه در جهت مخالف یکدیگر عمل می کنند. برای نمونه دستگاه سمپاتیک فعالیت قلب را تشدی می کند در صورتی که اعصاب پاراسمپاتیک جلو آن را می گیرد. در مورد معده عکس آن عمل می شود بدین معنی که اعصاب سمپاتیک فعالیت معده را کند و پاراسمپاتیک آن را تند می کند.
عامل دیگری به نام هیپوتالاموس که قسمتی از مغز می باشد و زیر تالاموس نزدیک به غده هیپوفیز قرار دارد در دریافت ضبط و انتقال انگیختگیهای هیجانی تاثیر فراوانی دارد. آزمایش های گوناگون نیز نشان داده اند که هیپوتالاموس وظیفه برانگیختن و جلوگیری از هیجان هر دو را انجام می دهد. به طوری که تحریک بخشی از هیپوتالاموس انگیزه جنسی را تشدید می کند در صورتی که تحریک بخش دیگر ممکن است از بروز آن جلوگیری نماید. یا آنکه یک بخش از هیپوتالاموس موجب تند شدن و تحریک بخش دیگر آن سبب کند شدن ضربان قلب گردد. به طور کلی هیپوتالاموس در برقرار کردن ارتباط و سازمان دادن پیامها و فرمانهایی که به وسیله مغز دریافت و صادر می شود نقش مهمی را به عهده دارد. اما گاهی کرتکس مغزی بیش از هیپوتالاموس در انگیزش هیجانی موثر است و در برانگیختن حالتهای هیجانی دخالت دارد. زیرا وقتی شخص از نظر هیجانی برانگیخته می شود اعمالی مانند ناسزا گفتن، حمله کردن، پنهان شدن و فرار کردن را انجام می دهد و اینها همه اعمالی هستند که از کرتکس مغزی سر می زنند.
روان شناسان تفاوت هیجانها و انگیزه های اصلی یا فیزیولوژیک را در این دانسته اند که انگیزه های فیزیولوژیک ادواری هستند و بیشتر منشاء درونی دارند در صورتی که هیجانها دوره یا زمان خاصی ندارند و بر اثر عوامل برونی پدید می آیند غالبا آنی و زودگذرند و گاهی نیز مزمن و مستمر می باشند. آثار غم و شادی را می توان از چهره افراد دریافت اما درک هیجانهای دیگر دشوار است به ویژه آنکه افراد از نظر هیجانی بودن با هم اختلاف دارند. یکی زود برانگیخته می شود و دیگری خونسرد و بردبار است.
حالت های هیجانی شدید و ناخوشایند غالبا سبب می شوند که نیروی بدنی و انرژی ذخیره خود را مصرف کنیم و اغگر به تکرار و تواتر کشد موجب اختلالهای بدنی و روانی می گردد. هر گاه شخصی را پی در پی بترسانند و خشمناک کنند تغییرات ناشی از کمبود انرژی در وی پدیدار می شوند. اگر این امر مدتی ادامه یابد در سلامت او تاثیر می بخشد و کسی که اندوخته های بدنی خود را از دست داده است زود از پا در می آید. یعنی گرفتار ناراحتیهایی مانند خستگی، اختلالهای معدی، بیخوابی و کم وزنی می شود.

این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد