در زندگی یک بخش مهم از آموخته های ما بر اثر تجربه و برخوردهای مختلف حاصل می شود. راننده ای که در نتیجه سبقت و انحراف به چپ موجب تصادف و زخمی شدن خود و سرنشینان اتومبیل خود می شود ممکن است برای همیشه از سبقت و انحراف به چپ دوری جوید، یا کسی که به واسطه پرخاش و بدزبانی حوادث ناگواری برپا می کند به احتمال زیاد می آموزد که دیگر با مردم پرخاش و بدزبانی نکند. همچنین شخصی که می بیند در رفتار مودبانه با دیگران خواستهایش بهتر و زودتر انجام می شود می آموزد همواره مودب و خوش رفتار باشد. این گونه یادگیریها که بر اثر تجربه مستقیم فرد در موقعیتهای گوناگون به دست می آید یادگیری بر پایه همخوانی (تداعی) یا شرطی شدن نامیده می شود. همخوانی اندیشه ها هنگامی حاصل می شود که دو شیء، دو عامل یا دو پدیده در یک زمان یا یک مکان به گونه ای با هم پیوند یابند که وقتی یکی در وجدان آگاه حضور یابد دیگری را هم به خاطر آورد. چون به طور معمول در زمستان برف می بارد، به این جهت وقتی واژه برف را می شنویم زمستان در خاطرمان مجسم می شود و برعکس. یا آنکه، شهر طوس فردوسی را به یاد می آورد و فردوسی ممن است شاهنامه یا سلطان محمود را به ذهن ما فرا خواند. قانون همخوانی اندیشه ها به ارسطو باز می گردد. اما پاولوف دانشمند و فیزیولوژیست معروف روسی، در آستانه قرن بیستم توضیح علمی همخوانی اندیشه ها را در یادگیری و یادآوری بر اساس آزمایشهای جالبی به اثبات رساند.
همخوانی اندیشه ها بر پایه بازتابها استوار است. بازتابها حرکتهای ساده ای را می گویند که از موجود زنده سر می زند مانند به هم زدن پلک و بزرگ و کوچک شدن مردمک چشم یا تراوش طبیعی بزاق در برابر محرکهای غذایی. اما برخی از بازتابها طبیعی نیستند بلکه آموخته شده اند. پاولوف با بهره گیری از پیوند محرکها و پاسخ های طبیعی قانونهای شرطی شدن یا همخوانی اندیشه ها را با طرح آزمایشهای علمی نشان داد.
این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد