واژه شخصیت در اصطلاح عرف و زندگی روزمره دارایث معنا و مفهوم خاصی است. وقتی می گویند: او آدم با شخصیتی است، او ضخیت متوسطی دارد یا او آدم بی شخصیتی است در این مثالها منظور از شخصیت جالب بودن یا نبودن فرد است. در مثال نخست شخصیت بر ویژگیهای مثبت، در دومی بر خصوصیات عادی و معمولی و در سومی بر صفات منفی دلالت می کند. در واقع گاهی شخصی در نخستین برخورد ممکن است جالب توجه، معمولی یا بی اهمیت جلوه کند اما پس از چند بار ملاقات و نشست و برخاست، برخلاف آنچه در وهله اول به نظر می رسید شخصی فرومایه و بی ارزش یا بسیار ارزنده شناخته شود. این گونه داوریهای سطحی و ظاهری اغلب در برداشت و اظهار عقیده مردم مشاهده می گردد، بی آنکه بتوانند علل اصلی واکنشهای رفتاری افراد را دریابند. زیرا فقط به نخستین احساس خود اهمیت می دهند. گرچه گاهی ظاهر دلالت بر باطن می کند اما بسیار اتفاق افتاده است که افراد ظاهری فریبنده و غیرواقعی از خود نشان می دهند.
اگر بخواهیم به طور کامل به شخصیت روانی افراد پی ببریم و آنان را آن گونه که هستند بشناسیم نمی توانیم تنها صورت ظاهر را ملاک شناخت خود قرار دهیم. البته انکار نمی توان کرد که ویژگیهای سطحی و ظاهری به جای خود دارای اهمیت هستند. اما روان شناسان درباره شخصیت نظر دیگری ابراز می کنند. به عقیده آنان همه افراد چه جالب توجه و بسیار باهوش و چه کم هوش و عقب مانده دارای شخصیت هستند. با این تفاوت که هر فردی دارای شخصیت خاص خود می باشد و هنگام سنجش در طبقه مشخص خود قرار می گیرد. به این جهت در تجزیه و تحلیل شخصیت صفات فراوانی را در نظر گرفته اند و اجزاء آن را صفات شخصیت نامیده اند. به علاوه در ارزیابی اشخاص پویایی و اعمال خود به خودی را که موجب بروز نوعی رفتار می گردند مورد توجه قرار می دهند.
شخصیت به بیان ساده مفهومی است که به ویژگیهای مشخص و ملموس و واکنشهای فرد در موقعیتهای مختلف اطلاق می شود. واژه شخصیت (پرسونالیتی) در زبانهای اروپایی از واژه لاتین پرسونا به معنای نقاب یا ماسم گرفته شده که بازیگران نسبت داده می شد. امروز روان شناسان واژه شخصیت را به معنای صفات پایدار و معتبر افراد آدمی به کار می برند.
این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد