psy3

مسایل و مشکلاتی که موجب ناکامی می شوند باید به نحوی حل شوند وگرنه تنش و ناراحتیهای حاصل از آنها اختلال در شخصیت و رفتار فرد به وجود می آورند و او را به

بیماریهای روانی گرفتار می سازند. برخی از این مسایل با اندک توجه و کوششی حل می شوند اما برخی دیگر به آسانی حل شدنی نیستند. در چنین حالتی است که فرد اغلب  احساس ناکامی می کند. زیرا انگیزه های او در راه ارضاء خود با ناکامی روبه رو شده اند و کمتر  انسان هوشمندی است که همواره با رنجها و ناکامیها بسازد. برعکس می کوشد خود را از فشار آنها برهاند. در واقع سلامت هر کس در حفظ آرامش و شخصیت او است و تا فرد با اوضاع و شرایط محیط زیست خود سازگار نشود تنش و فشارهای روانی او همچنان ادامه خواهد یافت. در این زمینه آنچه برای انسانی اهمیت دارد حل مسایل و از پیش پا برداشتن مشکلات است. هر مسئله ای می تواند راه حلهای گوناگونی داشته باشد. کسی که در تجارت ورشکست شده است برای آنکه از این ناراحتی رهایی یابد ممکن است به فعالیتهای مختلفی دست بزند: کار خود را با برنامه دقیق تر و سنجیده تری از نو آغاز کند، شغل خود را تغییر دهد از اقدام به کار تجارت اظهار پشیمانی و نارضائی کند، خانواده اش را بیازارد، به مردم پرخاش کند یا آنکه دیگران را مسئول شکست خود معرفی نماید. مورد اول و دوم یعنی شروع مجدد کار با برنامه حساب شده و تغییر شغل مورد تایید اکثر مردم می باشد. اما درباره موارد دیگر عقاید و آراء مختلف و پراکنده ای وجود دارد. گاهی افراد ناکام در مقابله با ناکامیها به گونه ای معقول یا نامعقول ایستادگی می کنند به نبرد ادامه می دهند یا گذشت و مصالحه می نمایند. گاهی نیز شکست را به تلخی پذیرا می شوند و خود را بی گناه معرفی می کنند.
به هر حال این شیوه های رفتاری همه دلیل بر آن است که خوب و بد امور بیشتر جنبه اخلاقی دارد نه علمی. وظیفه روان شناسی در نظر اول توصیف و تشریح رفتار و پی بردن به چگونگی آن است. البته درمانگر وظیفه اش تغییر رفتار است. اما روان شناس یا کسی که درباره رفتار به مطالعه و بررسی می پردازد به هر دو جنبه آن علاقه مند است. یعنی هم می خواهد با ماهیت رفتار آشنایی پیدا کند و بداند رفتار چگونه پدید آمده است و هم این که در صورت لزوم چگونه می توان به درمان یا تغییر آن پرداخت.
این مطلب اختصاصی سایت دکتر سلام می باشد استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد