باور عمومی این است که عزتنفس سالم، پیشنیاز روابط سالم است، به این معنا که بدون عشق کافی به خود، نمیتوانیم به طور حقیقی دیگران را دوست داشته باشیم. اگرچه محققان نشان میدهند احساسات ما نسبت به خودمان، احساسات ما نسبت به دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد و برعکس، اما این ارتباط پیچیدهتر از آنی است که تصور میکنیم. شواهد فراوانی وجود دارد که احساس بیارزشی و نفرت از خود میتواند در سایر روابط نیز تاثیرگذار باشد.
افرادی با عزتنفس پایین گرایش به بیارزش کردن شریک عشقی خود دارند و شریکشان را با دید منفیتری نگاه میکنند، شاید به این دلیل که در باورشان هیچ انسان خوبی عاشق آنها نمیشود. از همین رو آنها کمتر از روابط خود احساس رضایت دارند و کمتر درباره آینده خوشبین هستند. علاوه بر این کسانی که در ارزش خود تردید دارند به احتمال زیاد و به شکل مضطربانهای در انتظار طرد شدن هستند؛ آنها به شکل هوشیارانهای به دنبال یافتن نشانههای این مسئله باقی میمانند و در زمانهایی به اشتباه رفتارها را به عنوان نشانهای از خصومت و طرد شدن تلقی میکنند.
این دسته از افرادی که فاقد حس دوست داشتن نسبت به خود هستند، تنها به روابطشان به طور منفی نگاه نمیکنند، آنها همچنین ممکن است بیشتر وارد روابط منفی شوند و شریکی را برای خود انتخاب کنند که رفتار خوبی با آنها ندارند. مطابق تحقیقاتی درباره تایید خود، افرادی که نگرشهای منفی نسبت به خود دارند، به کسانی گرایش دارند که آنها نیز همین نگرش را نسبت به خود دارند. عزتنفس پایین، به آنها میگوید که لیاقت شادی ندارند و درنتیجه باید با افرادی سرکنند که رفتارهای خوبی با آنها ندارند.
آیا این مسئله به این معنی است که عزتنفس بالا، در ارتباطات بهتر است؟ نه لزوماً. عزتنفس در سطوح شدید میتواند به نوعی خودشیفتگی تبدیل شود که موجب خودمحوری و خودبینی در روابط میشود. در این روابط، افراد خودشیفته اغلب به دنبال شرکایی هستند که تصویر بهتری از آنها را به نمایش میگذارند، برای نمونه آنها را افرادی جذاب یا موفق تلقی میکنند. آنچه در مرحله نخست ممکن است عشق و تحسین به نظر بیاید در مرحله بعد میتواند به استثمار و نوعی بازی تبدیل شود، و علاقهای که از سر خودشیفتگی باشد گذرا خواهد بود. خودشیفتگی شاید دلیلی باشد که چرا روابط زوجهای مشهور و ستاره به ندرت در بلندمدت پایدار میماند. حتی زمانی که عزتنفس زیاد به سطوح بالای خودشیفتگی نمیرسد، لزوماً در روابط بهبودی ایجاد نمیکند. محققان بر این باورند که افراد دارای عزتنفس بالا در زمان مواجه با مشکلات به احتمال زیاد از «استراتژیهای خروجی» بیشتری استفاده میکنند، به جای آنکه رویکردهای سازندهتری را برگزینند.
استراتژی خروج، یک مفهوم کلیدی در برنامهریزی است و تقریباً در مورد هر پروژهای مستقل از موضوع پروژه تعریف میشود. برای حصول موفقیت در هر کاری شغل، تحصیل، سفر، پیوند، جدایی و هر چیز دیگری باید بدانیم استراتژی خروج ما چیست.
عزتنفس بالای افرادی که وابسته به ارزشگذاریهای خارجی هستند، شکننده و مشروط است و به همین دلیل احتمال بیشتری وجود دارد که آنها را در موضع دفاعی قرار دهد یا وادار به سرزنش کردن دیگران سازد.
آنطور که گاهی مواقع ضروری به نظر میرسد، عشقبهخود به عنوان عنصری مهم در روابط نیست. آنچه سالمتر به نظر میرسد، پذیرش خود است به این معنا که خود را به گونهای ببینیم که اساساً انسان خوبی هستیم و ارزش عشق را داریم به جای آنکه بخواهیم خودمان را ثابت کنیم یا دیگران را از چشم بیندازیم. شخصی که قدرت پذیرش خود را دارد به احتمال زیاد میتواند شریک زندگی خود را بدون نیاز به اطمینان طلبی بیشازحد یا انتقاد بیشازحد بپذیرد.
منبع: Psychology Today