آنچه که ما می خواهیم در این کوته نوشت به آن بپردازیم ارتباط بین مصرف شیشه و نیاز به نشاط و شادی است. مشاهدات نشان می دهد که بیشترین لایه سنی مصرف کننده جوانان هستند.
مقطعی از رشد که در آن نیاز به کسب انرژی و تخلیه آن، فشارهای هیجانی و جنسی و تحرک و شادی و نشاط بسیار بیشتر و شدیدتر از سایر مقاطع سنی است. جوان بر اساس ساختار جسم و روان خود چونان رودی خروشان به پیش می رود و یا باید به پیش رود. جوش و خروش، تلاطم، هیجانات، فرار و نشیب های فکری و عاطفی همگی و همگی از پیوستارهای طبیعی دوران است و مهمترین نیاز، نیاز به شادی و نشاط.
همزمان مشاهدات بیانگر مطلب دیگری است! فقدان زمینه های سالم جهت بروز انرژی های جوانان و سیرابی از شادی نشاط سالم سبب می گردد تا جوان بنا به اقتضای سنی خود دنبال راههائی است تا شادی روح و روان را همچون غذایی برای جسمش فراهم نماید. فقدان یا کمبود این منابع و در عین حال در دسترس بودن و کم هزینه بودن سایر منابع ارضاء این نیازها، اگر چه به شکل مخرب سبب می شود تا او به شادی لحظه ای و آنی بپردازد! غافل از اینکه در کوتاه زمانی این شادی به عزایی سیاه و دهشتناک تبدیل خواهد شد.
اما واقعیت این است که او با مصرف بی خیال از رنجها می گردد. آسوده از مسولیت هایی که بر دوش دارد و توان حملش را ندارد. رها شده از استرس آینده که چه خواهد شد؟! لذت بردن از لحظه ای که در آن است. شنا کردن در آرزوها و خیالاتی که برآورده نشده است. گپ زدن با آدمهایی که او را هبچ وقت نمی بینند و خلق دنیایی که در آن همه چیز خوش است و لذت بخش!!!
همه این لذتهای لحظه ای را شیشه فراهم می کند و می دانیم که سرانجام این شادی به کجاست!؟ تخریب جسم و روان و خانواده و جامعه! شیشه بر خلاف مواد مخدر سنتی از تأثیرات تخریبی وحشتناکی برخوردار است، تمام اندام داخلی بدن را مورد حمله قرار می دهد، از نظر روانی سبب شکل گیری اختلالات شدید روانی می گردد، روابط بین خانوادگی را به انحلال می کشاند و با وارد شدن به شبکه های اجتماعی جامعه، آسیب را وارد جامعه می کند و شدت می بخشد.
می خواهیم از دید فیزیولوژیکی نگاهی دیگر گونه به این آسیب و شرایط روحی و روانی و بدنی آدمی بیندازیم.
تحقیقات نشان می دهد که وقتی از منظره ای لذت می بریم و آنرا بطور کلامی بیان می کنیم، وقتی یک گل یا هر چیز لطیف دیگری را لمس می کنیم و احساس خوشایندی پیدا می کنیم. وقتی در مجلسی دست می زنیم و غریو شادی را فریاد می کشیم هورمونی بنام کورتیکوتروفین در مغز افزایش پیدا می کند که وظیفه اش تأمین انرژی لازم برای مقابله با اضطراب، استرس، شرایط بحرانی و پدید آوردن آرامش است.
اکنون چگونه می توانیم شادی و رویاروئی با استرس را در جامعه و خانواده فراهم کنیم؟ سوالی است و نیازی است که مدیران اجتماعی و حاکمان جامعه می بایست اورژانسی به آن جواب بدهند و عملی کنند. در غیر اینصورت شیشه آماده پاسخگوئی است!!
بحران شیشه؛ راه حل نهایی
برای رهایی از چنگال اعتیاد به شیشه راهی جز قطع مطلق مصرف نیست! اگر بخواهیم وضعیت یک فرد معتاد مصرف کننده شیشه را بدرستی ترسیم کرده باشیم ، باید اینگونه تصور کرد: فردی که به چیزی شدیدا “چسبیده” است . مخدر شیشه بعنوان یک محرک فوق قوی، این چسبندگی غیر قابل تصور را نسبت به خود برای مصرف کننده ایجاد می کند.
بطوریکه با شروع مصرف روزانه (اولین دقایق شروع مصرف) فرد بطوری گرفتار این وضعیت چسبندگی میشود که زمان از دستش خارج شده و گاهاً به دو یا سه روز حبس ناخواسته و نادانسته در اتاق و توأم با حالت غرق شدگی در افکار و خیالات و همچنین گفتگوهای طولانی و مباحثه های قطع ناپذیر و حتی درگیری با طرف مقابل (اگر جفت مصرف کننده ای با وی همراه بوده باشد) منجر می شود.
زمان یک مصرف کننده شیشه چطور از بین می رود؟
مصرف شیشه یک روند بخصوصی دارد. مصرف کننده معمولاً چند سری مصرف می کند. بعد از اتمام هر مرحله از مصرف می بایست پایپ (از ابزارآلات مصرف شیشه) را تمیز کند و این تمیز کردن پایپ و توجه به نکات بهداشتی مسیر مصرف، بسته به خصوصیات فردی و شخصیتی مصرف کنندگان شیشه، از بسیار کم (مدت زمان کوتاه) تا بسیار بسیار طولانی (مدت زمان بسیار زیاد) متفاوت است. اگر فرض را بر این قرار دهیم که فرد مصرف کننده شیشه در یک مرحله مصرف، ۴ سری (۴ پایپ آماده شده با شیشه) مصرف کند که هر بار نیم ساعت تا سه ربع ساعت طول بکشد، بدین صورت خواهد بود که آن فرد دقیقاً ۲ تا ۳ ساعت زمان را فقط و فقط مصرف کرده است!
اگر بین هر ۴ سری مصرف، فرضاً یک ربع ساعت تا بیست دقیقه مشغول تمیز کردن پایپ و آماده سازی پایپ بعدی بشود (پر کردن و آماده کردن مرحله بعدی) مجموعاً برای ۴ مرحله می شود ۸۰ دقیقه، نکته مهم این مسأله اینجاست که باید مدنظرمان باشد اینطور نیست که مصرف کننده شیشه ساعت و مدت زمان بخصوصی از روز را به مصرف اختصاص دهد، کشش روانی و میل به مصرف شیشه طوری است که به مرور و در فاصله بسیار کمی از آغاز مصرف، تجارب زمانی جدیدی از مصرف شیشه را خواهد داشت.
بطوریکه حتی ممکن است ۴ یا ۵ صبح باشد (از ساعت ۵ صبح تا فرضاً ۸) و بعد در چنین شرایطی حتماً می بایست ظهر هم مصرف کند و به عبارتی تمامی این مراحل مصرف در ظهر تکرار می گردد و بهمین ترتیب عصر از ساعت ۵ تا ۸ شب عین این مراحل وجود خواهد داشت و به مرور می شود تمام طول روز! بطوریکه پایپ و شیشه، همراه همیشگی فرد معتاد به شیشه خواهد بود و از هر فرصتی برای مصرف و تمدید نئشگی استفاده خواهد کرد (بعنوان مثال: مصرف شیشه در مترو! ، مصرف شیشه در حین رانندگی! مصرف شیشه در محل کار و زمان کار!)
برای رهایی از چنگال شیشه چه باید کرد؟
برای رهایی دادن یک فرد مبتلا به شیشه از این بیماری مُهلک، می بایست تیم درمان با ریز به ریز جزییات و چگونگی مصرف شیشه آشنا باشند و اطلاعات لازم و کافی را در این خصوص کسب نمایند، زیرا راه حلهای بسیار کاربردی و عملیاتی درمانی در همین جزییات مسیر مصرف نهفته است. خصوصاً که درمان دارویی ای برای بیماری اعتیاد به شیشه وجود ندارد. باید برای درمان شیشه از لابلای همین جزییات راه حلهایی اندیشید و یافت. بعنوان مثال از مدت زمان تمییز کردن پایپ جهت اتلاف وقت مصرف کننده با هدف کاهش مصرف (به حداقل رساندن تعداد دفعات مصرف در هر سری) استفاده کرد.
از علائق و استعدادهای بیمار جهت مشغول کردن فرد در لابلای مصرف استفاده کرد (بعنوان مثال اگر به اینترنت علاقمند است بعد از یک سری مصرف به مدت قابل توجهی به آن فعالیت مورد علاقه مشغول بشود. اگر به صنایع دستی علاقمند است مشغول به آن کار بشود. اگر زمینه قالیبافی دارد به همین صورت و سایر علائق … ) از آنجایی که مصرف کنندگان شیشه به مرور زمان و با افزایش یافتن طول دوره اعتیاد، ولع مصرفشان شدیدتر میشود و نکات بهداشتی مصرف را به هیچ عنوان رعایت نمی کنند (پایپ را بدرستی تمیز نمی کنند، فقط به مصرف سریع فکر می کنند و بس) می توان آنها را به مصرف هر چه بهداشتی تر شیشه ترغیب کرد و از این طریق می توان مدت زمان روزانه وی را با ایجاد تفکر مصرف هرچه بهداشتی تر شیشه سوزاند و به کاهش میزان مصرف وی کمک غیر مستقیم نمود.
به مرور می توان حس خستگی از مصرف شیشه را در وی ایجاد کرد، بطوریکه او را نسبت به شرایط فعلی اش متنفر و منزجر ساخت، با همین ترفندهای بسیار ساده حتی می توان آنقدر او را مشغول ساخت تا به این باور برسد که ” ادامه زندگی منهای شیشه نیز ممکن است” و پایپ را (که بعنوان همراه همیشگی و شاید صمیمی ترین دوست فرد مبتلا به شیشه محسوب می شود) از او جدا کرد!
متعاقباً به او کمک کرد تا این جدایی را همچون جدایی و فراق از یک دوست و دوستیِ چندین ماهه و یا چندین ساله بپذیرد. باید به او کمک کرد تا جایگزین یا جایگزین های بسیار مناسبی را با هدف فراموشی این دوست نامناسب و ویرانگرش (شیشه) بیاید! با گذشت زمان می توان جهت جلوگیری از پیروزیِ کشش به مصرف شیشه او را بطور غیرمستقیم بیاد حالات و التهابات و گرفتاریهای دوران مصرف شیشه انداخت! (همچون مشقت های تهیه و خرید شیشه، رفتارهای مملو از تحقیر و نگاههای خاص فروشندگان و معطلی ها و بدقولیهای خرده فروشان و نداشتن مواد در روزهای تعطیل و خاص و غیب شدن و عدم فعالیت خرده فروشان در مواقع کمیاب شدن مواد اولیه تولید شیشه و نگاه اطرافیان و تمسخرهای آنان به طرق مختلف و …)
بیماری شیشه علیرغم تصور درمان ناپذیر بودنش، راه حل هایی بسیار سهل و آسان دارد، بسیار بسیار آسان تر از آنچه تاکنون بدانها نپرداختیم! اما باید به درمان واقعی آن بیاندیشیم و نجات بیماران مبتلایان به شیشه و خانواده هایشان اولویت اصلی تفکرات مربوطه باشند.
* احمد جبارزاده، مددکار اجتماعی و آسیب شناس اجتماعی
** جواد طلسچی یکتا، مددکار اجتماعی حوزه اعتیاد