585

 با چه توصیه هایی می توانیم به کودکان مبتلا به اوتیسم کمک کنیم چه روش هایی می توانند به افزایش هوش این کودکان کمک کنند توصیه های موثر روانشناسان در این زمینه کدامند؟

مسعود ریاحی:بازی برای یک کودک هدفی جز خود بازی ندارد؛ او برای رسیدن به چیزی یا هدفی بازی نمی‌کند، بلکه صرفاً لذت بردن از این کنش غیر اجباری مد نظرش است. درواقع بازی کنش و فعالیتی است که برعکس فعالیت کار، به دنبال یک هدف بیرونی مثل کسب درآمد یا رسیدن به اهداف خاص نیست. این فعالیت ذاتی و خود انگیخته، بر بسیاری از جنبه‌های رشد از قبیل رشد حرکتی، رشد شناختی، رشد اجتماعی و حتی رشد اخلاقی کودک تأثیر دارد. این تعاریف مدخلی است برای ورود به بحث بازی برای کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم.

متأسفانه والدین کودکان دارای این اختلال از زمانی که متوجه می‌شوند کودک شان دارای چنین مشکلی است، البته در صورت مساعد بودن شرایط مالی، کودکان خود را به انواع و اقسام درمان‌ها متصل می‌کنند و بهبود آن را در ساعات زیادی که صرف رفتن به کلینیک‌ها و انجمن‌ها می‌شود می‌بینند؛ به نوعی والدین تصور می‌کنند که هر چه بیشتر به کلینیک‌ها مراجعه کنند و کودک خود را تحت رویکردهای درمانی بیشتری قرار دهند، هم وظیفه خود را کاملاً انجام داده‌اند و آسودگی وجدانشان را تأمین کرده‌اند و هم اینکه چنین رفتاری در بهبود هر چه سریعتر فرزندشان بیشترتأثیر دارد.

چنین رفتاری باعث فراموشی جنبه بسیار مهمی می‌شود و آن جنبه مهم و اساسی انکار و نادیده گرفتن کودکی و بچگی فرزندشان است. یک فرد دارای اختلالات طیف اوتیسم، شبیه هر انسان دیگری دوره‌ای را می‌گذراند به نام کودکی و در این دوره اساسی‌ترین کنش، بازی است. عموماً والدین فراموش می‌کنند کودک شان نیازمند است که بازی کند، هیجانات خود را در قالب بازی‌ها تخلیه کند یا اطلاعات ضروری زندگی‌اش را از روی بررسی و عمل کردن روی اشیا به دست آورد. انکار چنین نیازی در مجموع به انکار کودکی این فرد منجر می‌شود و تصور نادرستی را پایه‌گذاری می‌کند، مبنی بر اینکه چنین افرادی صرفاً نیازمند درمان هستند و بس.

بازی کودکان مبتلا به اوتیسم دارای جنبه‌ای یکنواخت و تکرار شونده است که به نظر می‌رسد هیچ منظوری را برآورده نمی‌سازد. بیشتر این بچه‌ها خود را با اشیای بی‌جان سرگرم می‌کنند و از اشیایی که به دور خودشان می‌چرخند لذت می‌برند و با بچه‌های دیگر بازی نمی‌کنند. سبک بازی کردن این کودکان با افرادی که چنین اختلالی ندارند، متفاوت است.

این تفاوت‌ها را راجرز این‌گونه دسته‌بندی کرده است:

1- آنها تمایل بیشتری به تکرار یک کار نسبت به همسالانشان دارند.
2- زمان خود را بیش از حد معمول با اسباب بازی و انجام کاری یکسان می‌گذرانند. گویی آنها از دیگر کودکان دیرتر خسته می‌شوند.
3- بازی‌های آنها معمولاً نسبت به همسالانشان بسیار ساده است. از انجام بازی‌های ساده با اسباب بازی‌ها بیشتر لذت می‌برند و معمولاً کارهای قدیمی را تکرار می‌کنند و انگار مهارت‌های جدیدی کسب نمی‌کنند.
4- ممکن است آنها با اشیا به صورت غیرمعمول بازی کنند.
5- تمایل کمتری به بازی‌های تقلیدی نسبت به همسالانشان دارند و گویی این بازی‌ها را متوجه نمی‌شوند.
6- زمانی که با اسباب بازی هایشان به تنهایی بازی می‌کنند، راضی ترند. آنها نسبت به همسالانشان تمایل کمتری به راه دادن والدین، خواهر و برادر و… در بازی‌هایشان دارند.

تمام این تفاوت‌ها در نوع بازی یک کودک مبتلا به اوتیسم، اهمیت این مسأله را بیشتر می‌کند که والدین این کودکان باید بدانند بازی را از کجا و چطور با کودک‌شان آغاز کنند، چرا که ممکن است کودک علاقه و توجهی به اسباب بازی‌هایی که دارد، نشان ندهد یا اینکه به شکل معمولی که دیگر کودکان از آن اسباب بازی‌ها استفاده می‌کنند، با آنها رفتار نکند. برای مثال ممکن است این کودک علاقه بالایی داشته باشد با یک تکه نخ بازی کند یا اینکه از رشته‌های کنار قالی خوشش بیاید و ساعت‌ها مشغول بازی با آنها باشد.

برای ورود به بازی این کودک باید والدین علاقه‌های کودک را مد نظر قرار دهند و همبازی شدن را از جایی آغاز کنند که کودک به آن اسباب بازی یا شیء مورد نظرش علاقه دارد، حتی اگر شیء عجیب و غیرمعمول باشد. در این صورت می‌توان کم‌کم اشیای دیگر و اسباب بازی‌های متنوعی را نیز وارد کرد که توجه کودک را جلب کنند و همزمان با ورود این اشیا می‌توان اطلاعات جزئی در موردشان به کودک ارائه داد. در این صورت همزمان با بازی کردن و ایجاد فضایی که مورد علاقه کودک باشد، می‌توان آموزش‌های لازم را نیز به کودک ارائه داد.

از طرفی این کودکان نیازمند این هستند که با آنها بازی‌های حسی- حرکتی شود، بازی‌هایی که بدن در آن بیشتر درگیر باشد، حتی باید گاهی با او کشتی گرفت، اورا قلقلک داد یا اینکه بازی بپر بپر را با او انجام داد، زیرا این کودکان همچون تمام کودکان دیگر علاوه بر نیاز به آموزش، نیازمند گذراندن دوران کودکی هستند و چنین رفتاری علاوه بر ایجاد فضای نشاط آور، کودک را به فعالیت‌های بدنی وادار می‌کند که موجب هماهنگی اندام‌ها و تسلط بهتر فرد روی اندام‌های خود می‌شود.

با آوردن مثالی می‌توان موارد ذکر شده را ملموس‌تر کرد، فرض کنید کودک به آبمیوه‌گیری علاقه زیادی نشان می‌دهد و دوست دارد ساعات زیادی را به تماشا یا بازی کردن با آن بگذراند. در این نقطه با شناسایی علاقه کودک می‌توان به دنیای بازی او ورود کرد. می‌توان در طی این همبازی شدن، رابطه علی معلولی فشار دادن دکمه و روشن شدن را به او آموزش داد، به مرور انواع میوه‌ها را به او شناساند.

همچنین می‌توان اسامی مزه‌ها و مفهومشان را نیز به کودک آموزش داد و او را آزمود که در صورت پاسخ دهی مطلوب پاداشی دریافت کند. در چنین فضایی (بودن در فضای دلخواه و لذت بخش) بی‌آنکه علاقه کودک را سرکوب کرده باشیم، به مراتب شانس یادگیری کودک را افزایش داده‌ایم و مانع رفتار‌های کودکانه او نیز نشده‌ایم.

*عضو انجمن اوتیسم ایران

روزنامه ایران