چه عواملی درونی موجب می شوند دنبال حس رضایت دیگران باشیم و از آن ها این امر را طلب کنیم چرا تایید دیگران تا این حد برای برخی افراد مهم است علت این امر چیست چگونه می توانیم با این حس مقابله کنیم
احساس نا امنی باعث می شود شما دیگرانی که شما را به خاطر خودتان پذیرفته اند را نبینید و کل توجهتان به اندک کسانی که شمارا پس زده اند جلب شود.
ترس از پذیرفته نشدن چه تاثیری بر زندگی شما دارد؟ اگر بی خیال نگاه مردم نسبت به خود شوید چه تغییری در زندگی شما حاصل می شود؟ برای پاسخ به سوال ها لازم است که بدانید یخش زیادی از ترس ها و اضطراب های ما حاصل یک چیز است : از دست دادن!!!!
ترس از دست دادن: جوانی ، موقعیت اجتماعی ، پول، کنترل، راحتی، زندگی و …..
در کنار تمام این ها ترس از پذیرفته نشدن شاید بزرگ ترین ترس ما باشد. چرا این ترس در وجودمان ریشه دوانده؟ درگذشته طرد شدن از گروه و قبیله مساوی بود با مرگ، پس خیلی جای تعجب نیست که پذیرفته شدن آنقدر مهم است. ترس، این حس غریزی سعی در آگاه و امن نگاه داشتن افراد دارد. درست مثل چراغ هایی که چم وخم جاده را به راننده می نمایاند. اما ترس زیاد درست مثل نور زیاد در جاده مه آلود می تواند همه چیزهایی که قرار بود مراقب آن ها باشد به باد بدهد.
این قضیه به خصوص در مورد ترس از پذیرفته نشدن صادق است بگذارید بحث را با یک مثال شخصی پیش ببریم:
نوجوان که بودم از طرف هم سن و سال هایم طرد می شدم و همیشه ناامیدانه سعی می کردم خودم را به آن ها بقبولانم. سه بار مدرسه خودم را عوض کردم و در هر مدرسه سعی می کردم عوض گروه خاصی شوم اما تنها چیزی که حاصل می شد رد شدن پشت رد شدن بود. خوب یادمه از وقتی توانستم در بازی بسکتبال موفقیت کسب کنم همواره افراد جدیدی به سمت من می آمدند و سعی در برقراری ارتباط داشتند.
تا مدت ها فکر می کردم که علت رفتارهای خوشنود کننده من در دوران بلوغ ریشه در این طرد شدن دوران نوجوانی دارد. همیشه به دنبال نشانه ای بودم که مطمئن شوم دیگران مرا دوست دارند.
آیا شما هم به دنبال پذیرش دیگرانید؟
به دنبال رضایت دیگران بودن عاقبت ندارد. چراکه هر نگاه، کلمه و واکنش بی منظور هم می تواند از طرف شما نشانهٔ نپذیرفتن قلمداد شود.
دایره این ترس از روابط شخصی من هم فراتر رفته بود و من شروع کتاب جدیدم را فقط به خاطر ترس از نوع قضاوت دیگران مدام به تعویق می انداختم
در ادامه ۷ راه حل را که به من در فائق آمدن بر ترس از نپذیرفته شدن کمک کرد با شما به اشتراک می گذارم.
۱- بپذیرید ترس به خودی خود دشمن به حساب می آید.
فرانکلین روزولت: “تنها چیزی که به راستی باید از آن ترسید، خود ترس است.”
به خصوص که ترس از بدبختی، بدبختی به بار می آورد. وقتی شما با بدبینی به چیزی می نگرید هر قدمی که برمی دارید در راستای به تحقق رساندن این بدبینی خواهد بود. این متد فکری اغلب فرصت ها را به باد می دهد و روابط را از هم می درد. مثلاً با خودتان فکر می کنید که فلانی قطعاً مرا رد خواهد کرد و با همین نگرش نسبت به طرف گارد می گیرید و حتی شاید رفتارهای خصمانه ای اتخاذ کنید و سرانجام همه این رفتارها قضاوتی است که در ابتدای کار انجام دادید و خیلی فاتحانه با خود میگویید” از اولشم می دونستم از من خوششون نمیاد”.
پس حسابی مراقب ترس ها و تأثیری که بر روابط شما با دیگران می گذارند باشید. بجای اینکه اجازه بدهید ترس هر بلایی که دلش خواست سر روابط بیاورد به دنبال بهبود شرایط باشید.
۲- نگران ترس هایتان نباشید
احساسات ما را متقاعد می کنند که هر نتیجه ناخواسته ای مساوی با نابودی است.
اگر از من خوشش نیاید چه؟
اگر من را نپذیرند چه؟
اگر در مهمانی تنها بمانم چه؟
با هیچ کدام از اتفاقات بالا دنیا به آخر نمی رسد. اما اگر به این احساسات تن دهیم در حقیقت به ترس هایمان اجازه دادیم که بر ما غالب شوند. واقعیت این است که ما انسان ها در پیش بینی اینکه اتفاقات بد چه تأثیری بر احساسات ما می گذارند آن قدرها موفق نیستیم. درواقع در اغلب موارد ما همه جوانب را در نظر نمی گیریم و این به ترس های ناخودآگاه ما مجال رشد می دهد.
پس از خودتان بپرسید: اگر تمام اتفاقات بد که انتظار داشتم بیافتد و من طرد شوم، راه درست مقابله با این مسائل و ادامه زندگی چیست؟
سعی کنید برخورد دیگران را پیش بینی کنید به این فکر کنید که عواقب طرد شدن از طرف آن ها چیست و همه این ها را بنویسید و به این فکر کنید که بعد از طرد شدن برای ادامه زندگی چه خواهید کرد؟ انجام همین تمرین ساده به شما کمک می کند تا از پس نوع نگاه دیگران برآیید و کم کم متوجه شوید که واقعاً مهم نیست دیگران چی فکر می کنند.
۳- تابه حال پرسیدی رد شدن واقعاً یعنی چه؟
یک مثال ساده می زنم. اگر شخصی یک الماس بیست قیراطی پیدا کند اما از روی جهل این الماس را بی ارزش بداند و به کناری بیاندازد آیا این حرکت از ارزش الماس چیزی کم می کند؟ در رابطه با افراد هم به همین منوال رد کردن دیگران بیشتر از اینکه متوجه شخص باشد متوجه رد کننده است و نشان دهنده افکار اغلب کوتاه فکرانه اوست.
اگر جی کی رولینگ نویسنده سری رمان های هری پاتر بعد از رد شدن به وسیله ناشرهای مختلف ناامید می شد امروز خبری از موفقیت بزرگ او نبود.
اگر والت دیزنی بعد از رد شدن به وسیله ۳۰۰ سرمایه گذار طرحش را کنار می گذاشت اکنون جهان دیزینی وجود نداشت. [۵ درسی که والت دیزنی به ما آموخت] از یک چیز مطمئنم و آن این است: اگر بیش ازحد به نظرات دیگران بها دهید خودتان را زندانی آن ها کرده اید. هیچ وقت اجازه ندهید نظر کسی واقعیتتان را تغییر دهد. هیچ وقت به خاطر خوش آیند دیگران خودتان را تغییر ندهید. با تمام وجود آنچه که هستید را بپذیرید و دوست داشته باشید اینکه کسی شمارا پس میزند اصلاً نشانه بی ارزشی شما نیست بلکه این فقط و فقط نظر آن هاست.
۴- بر ترس هایتان غلبه کنید
تابه حال دقت کردید افرادی که درگیر مشکلات احساسی هستند، از حس کردن و فکر کردن به مشکل طفره می روند. اما گاهی کار درست روشن کردن تکلیف با احساسات و افکارمان است. وقتی در جمعی هستید و فضا استرس زا است برای چند لحظه حالتان را فراموش کنید و طوری که دوست دارید فضا را درک کنید. به خودتان بیاموزید که در حال زندگی کنید و گذشته و آینده را فراموش کنید. همه چیز دست شماست. اراده کنید تغییر می کنید.
اگر شرایط به گونه ای باشد که برای مخارج زندگی در مضیقه باشید آنگاه دیگر نگران نوع نگاه مردم نسبت به مارک شلوار جین، مارک گوشی، غذایی که می خورید، تعداد سفرهای خارجی و…نخواهید بود. درواقع شدت و ضرورت شرایط تعیین کننده است نه نگاه مردم.
۵- همیشه حق با تو نیست
شاید یکی از دلایل فرسایشی بودن ترس از رد شدن این تصور غلط است”همیشه حق با من است”. افرادی که صحبت در مورد احساساتشان را نیاموخته اند زندگی به مراتب سخت تری خواهند داشت. اگر همیشه حق با تو است پس چرا این همه اشتباه داری؟؟ پس دست از قضاوت بردارید و اجازه بدهید دنیا کارش را بکند. گاهی ندانستن و اعتماد به رابطه بهترین راه ممکن است. روزی چند بار باید با خودتان تکرار کنید:” این زندگی، انتخاب، اشتباه و درس من است و تا زمانی که به کسی آسیب نرساندم لازم نیست نگران قضاوت آن ها باشم”
۶- خودت را بپذیر و دوست داشته باش
اینکه مدام دنبال تصدیق باشید نشان می دهد که کاملاً نسبت به قضاوت دیگران بدبین هستید و این ابتکار، خلاقیت، جذابیت و خودانگیختگی را از زندگی ما می گیرد. اگر ویژگی خاصی دارید که شمارا از دیگران متمایز می کند قدردان باشید، در این دنیای دیوانه که هرروز بیشتر از دیروز سعی می کند شمارا به دیگران شبیه کند سعی کنید خودتان باشید، خاص باشید. اگر به خاطر این تفاوت به شما خندیدند شما هم به عادی بودنشان بخندید.
شجاعت زیادی می خواهد تنها ایستادن، اما ارزشش را دارد. روزگار دوستان واقعی را غربال می کند آن هایی که شمارا آن طور که هستید دوست دارند، پیدا می شوند.
نکته: به خاطر خوش آیند دیگران خود را عوض نکنید. خودتان باشید. افرادی که دوستتان داشته باشند خودبه خود پیدا می شوند.
۷- طرد شدن یک فرصت بی نظیر است
به محض اینکه طرد شدید سریع به این فکر نکنید که”یک بار دیگر ثابت شد آن قدرها که باید نمی ارزم”! این اصلاً برداشت صحیحی نیست این طرد شدن یعنی یک بار دیگر دیگران از درک شما عاجز شدند! نتوانستند شمارا بفهمند. طرد شدن یک داروی اساسی است و به شما می آموزد چطور روابط غلط را کنار بگذارید وبدنبال روابط صحیح باشید. طرد شدن فرصت کافی برای رشد و پرورش بیشتر خودتان در اختیارتان می گذارد.
آیا بهتر خواهم شد؟ با دل شکستگی چه کنم؟ حتماً بهتر خواهید شد. این را به خاطر بسپارید که هر انسانی بعد از طرد شدن احساس دل شکستگی می کند و شاید سوالایی ازاین دست گریبان گیرش شود:
مگه من چه کار اشتباهی انجام دادم؟
چرا من را دوست ندارند؟
چرا؟
و…
حالا وقت آن رسیده که از احساسات قدرت بگیرید. به احساساتتان اجازه بدهید شمارا هدایت کنند و شمار را به سمت یک من جدید سوق بدهند.
هر بار که به عقب بازمی گردید می بینید که در کنار هر طرد شدن یک پیشرفت به مراتب بهتر وجود دارد. هر چیزی را نمی توان کنترل کرد به خصوص افکار دیگران را. گاهی فقط باید پا روی پا بیاندازید و تماشاچی باشید.
گاهی ناخواسته ها حامل خواستنی ترین تغییرات اند.
منبع:marcandangel.com