153322-425x341-depressed-teen

اگر فقدانی واحد به اندازه کافی بزرگ و بد باشد می تواند به افسردگی فرد منجر گردد. برای مثال وقتی لیزا پی برد که شوهرش دیوید در زمانی که در محل دوری کار می کرد از زنی بچه دار شده است به افسردگی دچار شد. فاش شدن این موضوع برای لیزا فقدان به حساب می آمد. گرچه دیوید پیش از آن هم در مواردی چند روابط جنسی خارج از زندگی زناشویی برقرار کرده بود اما هرگز چنین نبود که به طور جدی به زنی دلبستگی پیدا کند. با آشکار شدن این موضوع لیزا اعتماد همیشگی خود را به این که دیوید در هر حال شوهر او باقی می ماند از دست داد. از این که شوهرش به او که هم همسر و هم مادر فرزندانش بود خیانت کرده است احساس بی ارزشی کرد و تقریبا بلافاصله به افسردگی دچار شد.

هم چنین ممکن است زنان بعد از تجربه چندین فقدان در مدتی کوتاه به افسردگی دچار شوند یک سال پیش از آن که آنا به افسردگی دچار شود محل کار شوهرش بیل تغییر کرده بود. این کار باعث شده بود که آنا هم از دوستان زیادی که در شهر داشت و هم از شغل مورد علاقه اش در شهری که آن را وطن خود می دانست جدا شود. او سعی می کرد با این فقدان ها کنار بیاید اما چند ماه بعد ناگهان بیل به او اطلاع داد که قصد ترک کردن او را دارد. به فاصله ای اندک آنا دچار افسردگی شد. آنا که سال ها بود از ازدواج خود رضایت نداشت بر این باور بود که جدا شدنشان برای هر دو آنها بهتر است. طرد شدن از سوی بیل باعث شد که او به شدت احساس بی ارزشی کند اما در صورتی که در همان دوره از چندین فقدان دیگر متاثر نبود می توانست با به پایان رسیدن ازدواج خود کنار بیاید.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد