این راهبرد کنار آمدن با والد بی تفاوت دو مشکل اساسی در بردارد. نخست این که چنین راهبردی باعث دور شدن دیگران از او می شود. در نتیجه دیگران او را کودکی سرد و کناره گیر تلقی می کنند که خود این برخورد به استمرار انزواطلبی او دامن می زند.
راهبرد کاهش تقاضای عاطفی هم چنین باعث می شود که کودک از احساسات و عواطف خود نز فاصله بگیرد. وجود احساسات بد حاکی از این است که ایرادی در کار است. این قبیل کودکان
می توانند در موقعیت های بد و حتی آسیب زا مانند دوستی هایی که در آنها مورد بی مهری قرار
می گیرند با روابطی که در بردارنده سوء استفاده باشند باقی بمانند از آن رو که در نمی یابند که این موقعیت ها باعث بروز چه احساسات بدی در آنها می شوند.
از آن جایی که این قبیل کودکان خوش رفتار و مطیع هستند احتمال کمی وجود دارد که والدین و مربیان آنها را افسرده به حساب بیاورند. هم چنین به دلیل این که این کودکان احساسات بد خود را فرو نشانده اند و آنها را به زبان نمی آورند احتمال کمی وجود دارد که احساس افسردگی کنند. این قبیل کودکان اغلب در بزرگسالی خود زمانی که با شواهد و قرائن حاکی از بی تفاوتی والد خود مواجه می گردند از افسردگی شان با خبر می شوند.
یکی از زنانی که من به درمان آنها پرداختم انرژی خود را صرف تحصیل کرد و در امر تحصیل چنان پیشرفت کرد که سرانجام پزشک شد. در بزرگسالی از مادرش مراقبت می کرد که به بیماری مزمنی مبتلا شده بود و این کار را علی رغم این که یک فرزند و شغلی پر مشغله داشت انجام می داد. او به تنهایی مسئولیت پرستاری از مادرش را به عهده گرفته بود. به این دلیل که فقط یک برادر داشت که او خلافکار و معتاد به مواد مخدر بود. برادرش معمولا یا خود را از پلیس مخفی می کرد یا آن که در زندان به سر می برد. او پس از آن که مادرش حرفی زد که به شدت باعث پریشانی اش شد به من مراجعه کرد. مادرش به او گفته بود که تو هیچ وقت برای من اهمیتی نداشته ای و من همیشه پیوند ویژه ای با پسرم داشته ام. «پسرم در رحم من است» با این گفته مادر او ظن و گمان همیشگی درمانجوی مرا مبنی بر ا ین که او وتلاش هایش هیچ گاه به چشم مادرش نمی آمدند، مورد تایید قرار داده بود.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد