پی بردن به این که کدام یک از واکنش های روانی ما از گذشته ما نشئت می گیرد و کدام یک از آنها از آنچه در حال حاضر برایمان پیش آمده ناشی شده است گام مهمی در درمان است.
آنا در خانواده ای که به دنیا آمده بود مورد انتقاد و طرد قرار گرفت بود به همین دلیل وقتی همسرش به او می گفت که نادان و سبکسراست انتقاد او را معتبر به شمار می آورد. او از آن رو به ازدواج ناموفق خود که در آن بی ارزش شمرده می شد خاتمه نمی داد که انتظارش آن بود که ارزشمند شمرده نشود. انتقادهای شوهرش بر این عقده همیشگی او صحه می گذاشت که فردی ناقص است که شایسته دریافت عشق و محبت نیست.
در کودکی آنا هم چنین یاد گرفته بود که به نظر دیگران درباره خود بیشتر از خوشبختی خودش توجه کند. او نمی خواست نزد خواهرش اعتراف کند که ازدواج ناموفقی دارد. زیرا از این می ترسید که او را تحقیر کند او انتظار داشت ازدواج عالی و موفقی داشته باشد و زمانی که دریافت ازدواجش موفق نیست مدتی بسیار طولانی تر از آنچه اغلب زنان تحمل می کردند به ادامه زندگی در چنان وضعی ادامه داد زیرا نمیخواست خودش را شکست خورد ببیند. اما زمانی که شوهرش بیل او را ترک کرد و دیگر نمی شد واقعیت ناگوار ازدواج خود را پنهان کند آنا به افسردگی مبتلا شد.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد