کودکانی که مورد سوء استفاده جسمانی قرار گرفته اند و کودکانی که شاهد خشونت در خانواده بوده اند از همان سال های اول زندگیشان افراد خشمگینی هستند. آنها دنیا را محلی خطرناک
می دانند و در مورد هر خطری که احساس کنند به سرعت با خشم واکنش نشان می دهند. برای مثال غالبا رفتار کودکان دیگر را از آنچه در واقع هست پرخاشگرانه تر می بینند. کودکان کم سن و سال اغلب سعی می کنند اسباب بازی یکدیگر را از هم بگیرند کودکی که سعی کند اسباب بازی را از دست کودکی بگیرد که از نظر جسمانی مورد سوء استفاده قرار گرفته است ممن است با ضربه ای از سوی ان کودک به سرش مواجه شود. وقتی کودکانی که مورد سوء استفاده جسمانی قرار گرفته اند بزرگتر و بزرگتر می شوند به کودکان دیگر اجازه پرخاشگری نمی دهند. آنها به صورت کلامی و فیزیکی به بچه های دیگر زور می گویند. در نتیجه کودکانی که به خانواده هایی تعلق دارند که در آنها شخوشنت رواج دارد ممکن است از سوی کودکان دیگر طرد شوند و کودکان دیگر آنها را دوست نداشته باشند. در دوره نوجوانی ممکن است از خانه فرار کنند و از آنجایی که نمی توانند خودشان را حمایت کنند ممکن است به جرم و جنایت رو بیاورند. دخترانی که به لحاظ جسمانی مورد سوء استفاده قرار گرفته اند اغلب با پسرها و مردان رابطه عاشقانه ای برقرار می کنند که ضمن آن مردتان به آنها آسیب می رسانند. پسرانی هم که به خانواده هایی تعلق دارند که در آنها خشونت رواج داشته است بعدها در روابط صمیمانه خود خشونت به خرج می دهند.
کودکان و نوجوانانی که از نظر جسمانی مورد سوء استفاده قرار گرفته اند یا آن که در معرض خشونت خانوادگی بوده اند اغلب افسرده هستند اما معمولا افسردگی شان تشخیص داده نمی شود. والدین و مربیان آنها را کودکان و نوجوانانی بهانه گیر و یاغی می دانند. ممکن است حتی خود کودک متوجه این موضوع نباشد که لایه نازکی از خشم، غمگینی و آسیب پذیری روی او را پوشانده است. زنانی که چنین سابقه ای داشته باشند بیشتر در معرض خودکشی قرار دارند. آنها بر این باورند که خشونت- حتی خشونتی که متوجه جسم خود آنها باشد- راه حل قابل قبولی برای حل مشکلات به حساب می آید.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد