در نگاه کلی می بینیم که هم مادران افسرده و هم فرزندان آنها زندگی پر تعارض و پر استرسی دارند ممکن است مادر آنها از پدرشان طلاق گرفته باشد. در این صورت خانواده اغلب با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کند. حتی اگر والدین آنها از هم جدا نشده یا طلاق نگرفته باشند باز هم ممکن است مشکلاتارتباطی قابل توجهی داشته باشند. خانواده هایی که در آنها مادر به افسردگی دچار شده باشد فاقد گرمی و صمیمیت هستند و انسجام لازم را ندارند. اعضای خانواده احساس می کنند ارتباطی میانشان برقرار نیست. ممکن است اعضای این قبیل خانواده ها، احساسات و افکار خود را با سایر اعضای خانواده در میان نگذارند و به ندرت به کار جمعی بپردازند. وقتی چنین زمینه ای را در نظر می گیریم می بینیم که مشکلات این قبیل کودکان بیشتر از آن که به افسردگی مادرشان مربوط باشد به پریشانی روانی خود آنها ربط دارد.
وقتی گرمی و صمیمیت از خانواده رخت ببندد احتمال زیادی دارد که دختران زنان افسرده واکنش برون ریزانه شددی از خود بروز دهند ممکن است این والدین ندانند که دخترشان سرگرم چه کاری است. که خود این مسئله ممکن است باعث شود که آن دختر به دردسر بیفتد. اما نبود نظارت کافی ممکن است کل ماجرا نباشد. کودکانی که دروغ می گویند حاضرجوابی می کنند و از مقررات تبعیت نمی کنند معمولا از دست والدین شان عصبانی هستند شاید بدرفتاری و دردسر سازی این کودکان راهی برای برقرار کردن ارتباط با والدین بی تفاوت شان باشد اگر چه به شیوه ای منفی
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد