ژانت به علت افسردگی حاد در بیمارستانی روانی بستری شد. او بسیار آشفته و سردرگم بود تمرکز فکری نداشت نمی توانست رانندگی کند و قادر به سرپرستی فرزندانش نبود. هر چند آگاهانه تمایلی به خودکشی نداشت فکر خودکشی مدام در ذهنش خودنمایی می کرد. خواب نداشت، ناامید و درمانده شده بود فعالیت های روزمره هیچ گونه جذابیتی برایش نداشت و متقاعد شده بود که تعادل روانی اش را از دست خواهد داد.
به نظر می رسید که سرچشمه این مشکلات مربوط به زمانی بود که ژانت به ارتباط پنهانی همسرش پی برد. هر چند همسرش ابراز شرمساری کرده و قول داده بود که هرگز اشتباهش را تکرار نکند دنیا برای ژانت از هم فروپاشیده بود. ظرف چند هفته توانایی او بری انجام دادن کارها به طور چشمگیری کاهش یافت و همسرش او را به دیدار پزشک خانواده برد و تصمیم گرفته شد که او را به صورت اورژانس بستری کنند. ژانت پس از گذشت یک هفته در بیمارستان حالش بهتر شد و قبل از اینکه مرخص شود به او مرخصی موقت داده شد که تعطیلات آخر هفته را به منزلش برود. این دیدار ظاهرا داشت به خوبی برگزار می شد تا اینکه ژانت یادداشتی از معشوقه همسرش پیدا کرد که در زمان حضور وی در بیمارستان نوشته شده بود. هر چند همسر ژانت دوباره تلاش کرد که به او اطمینان بدهد ماجرا پایان یافته است اوضاع مجددا به هم ریخت و ژانت ناچار شد چند هفته ای را در بیمارستان بماند.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد