image_13950115900439

وقتی دچار شکست عشقی می شوید با چه مشکلاتی مواجه خواهید شد از لحاظ روحی چه آسیب هایی به سلامت روان شما وارد می شود توصیه های مختلف روانشناسان و مشاوران را در این زمینه آورده ایم

شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالاً با احساسات منفی و ناامیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که می خواهید، این احساسات قویتر هم می شود. بیشتر آدم ها به امید این که روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند، روزگار می گذرانند؛ اما این امید ها هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمی شوند و آن ها را با چشمانی گریان و دلی پردرد، بر جای می گذارند. در عشق یک طرفه، طرف مقابل ممکن است از عشق باخبر باشد و یا نباشد، اما در هر حال هیچ علاقه ای نشان نمی دهد. این شرایط برای عاشق، نگران کننده و آسیب زاست که برخی از این آسیب ها را معرفی می کنیم.

کاهش عزت نفس، افسردگی و…
، زبان عشق یک طرفه به زبانی فاجعه آمیز و مصیبت زده گرایش پیدا می کند: جهان ها فرو می ریزند؛ دل ها شکسته و مایوس می شوند و زندگی ها خرد و نابود می شوند. وقتی عشقی به شک می انجامد، زندگی بی هدف می شود و دلیلی برای ادامه دادن وجود ندارد. عشق حتی در بهترین شکل خود تجربه ای دشوار و دردناک است، اما وقتی بدون پاسخ بماند، مسموم کننده می شود؛ رد کردن عشق، کشنده است. تقریباً همیشه به غم و غصه منجر می شود، به ویژه وقتی که فرد، عاشق کسی می شود که دست نیافتنی است. از دست دادن عشق برای بسیاری که بنابه هر دلیلی عشق خود را از دست می دهند یا باشکست مواجه می شوند، برابر است با فقدان زندگی. در واقع ابراز نشدن و دریافت نکردن عشق در یک عشق یک طرفه، سبب مشکلاتی از قبیل کاهش عزت نفس، افسردگی و نوسانات سریع خلق می شود. همچنین مشکلاتی همچون اضطراب ایجاد می کند. به بیانی دقیق تر، در حالت عادی اگر کسی به شخص دیگر علاقه مند شود ولی بداند که عشق و علاقه اش یک طرفه است بی شک از آن عشق دست بر می دارد. ولی زمانی که این حالت شدید و حتی بیمارگونه شود، از این عشق یک طرفه دست بر نمی دارد. حتی اگر میل عاشق پس از اجابت نشدن خواسته اش دوباره مطرح شود، ممکن است در نهایت به سرخوردگی منجر شود.

تنفر؛ روی تلخ سکه عشق
یکی دیگر از آسیب های عشق یک طرفه، ایجاد تنفر و خشم است. شاید شما هم شنیده اید که عشق و تنفر، دو روی یک سکه هستند. زمانی که عاشق به فرد مورد نظرش می رسد، همه چیز می تواند ختم به خیر شود اما اگر این اتفاق انجام نگیرد، ممکن است با به وجود آمدن بی وفایی و خشم، کار به تنفر منجر شود و در این شرایط قسمت دیگر عشق، خودنمایی نمی کند. البته ممکن است بعد از وصال نیز در اثر اختلافات، عشق از بین برود و به نفرت تبدیل شود.

مراحل سه گانه عشق یک طرفه
بالبی روانکاو و روانشناس نامی، ثابت کرد که کودکان دلبستگی های خاصی را در خود به وجود می آورند. پیش از شش ماهگی اگر نوزادی را به غریبه ای بسپارند، از خود واکنشی نشان نخواهد داد، اما بعد از شش ماهگی کودک با ناراحتی آشکاری واکنش نشان خواهد داد. به مادر خود خواهد چسبید، گریه خواهد کرد و وقتی به نحو مناسبی جدا نگه داشته شود، تلاش خواهد کرد خود را بیازارد تا نزد مادر خود برگردد. بالبی این تغییرات رفتاری را واکنش اعتراضی می نامد. اگر مادر کودک برای همیشه او را ترک کند، اعتراض جای خود را به ناامیدی می دهد، کودک قابل ترحم و مصیبت زده می شود و قیافه ای به خودش می گیرد که بی شباهت به یک بزرگسال افسرده نیست. وقتی جدایی طولانی می شود، کودک تغییر رفتار بیشتری از خود بروز می دهد که نشانگر انتقال نهایی از ناامیدی به بی اعتنایی است. کودک بی اعتنا نوعی معلول عاطفی است. چنین کودکی ناتوان از تحمل سختی ها، ناگهان از رشد عاطفی باز می ماند. این توالی رفتار ها یعنی؛ اعتراض، ناامیدی و بی اعتنایی، هنگام جدا ماندن بچه های کوچک از مادرانشان به وضوح دیده می شود.
جالب است که همین مراحل سه گانه (اعتراض، ناامیدی و بی اعتنایی) بار ها در عاشقان یک طرفه یا طرد شده دیده می شود. واکنش آن ها در ابتدا واکنش اعتراضی است. گریه می کنند، مضطرب می شوند و تلاش می کنند شکلی از ارتباط را با طرف مقابل برقرار کنند. پس از شکست های مکرر برای به چنگ آوردن دل او، اعتراض به ناامیدی بدل می شود و عاشق غمگین، تمام نشانه هایی را از خود بروز می دهد که عموماً با افسردگی بالینی ارتباط دارند. درنهایت، خستگی عاطفی حالتی از بی اعتنایی را پدید می آورد. این مرحله خطرناک ترین مرحله است.

عاشق هذیان گو…
همچنین عشق های یک طرفه گاهی به چنان شدتی می رسند که به نوعی بیماری روانی و بهتر بگویم به هذیان عشق تبدیل می شوند. در این بیماری، هذیانی بارز و سازمان یافته وجود دارد؛ زیرا فرد حرف ها و باور هایی دارد که کاملاً اشتباه است؛ برای مثال از علاقه به فردی سخن به میان می آورد و معتقد است که آن فرد هم به او علاقه مند است؛ اما مثلاً به علت کم رویی آن را بیان نمی کند و یا این که فرصت ابراز آن را پیدا نکرده است. گاهی بیمار تفسیر هایش از جامعه و آدم هایش فرق می کند و معتقد است که دیگران هستند که نمی خواهند من به فرد مورد علاقه ام برسم و معتقد است آن فرد او را دوست دارد و مخالفت های دیگران مانع وصال اوست. در این بیماری فرد به شدت افسرده می شود. البته قصد من این نیست که بگویم همه عشق ها این گونه است، بلکه منظور برخی از این عشق هاست؛ مثلاً در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه وار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آن ها را دوست دارد. اما این ها تنها در مخیله او وجود دارد زیرا در مواقعی ممکن است شخص دیگر یا او را دوست نداشته باشد و یا در مواقعی حتی او را نشناسد! این علاقه شدید یک طرفه گاهی به رفتار نامناسب منجر می شود.بنابراین با این تفاسیر توصیه می شود در ایجاد روابط خود با دیگران آگاهانه تر و هوشمندانه تر برخوردکنید و معیارتان را تنها بر اساس عشقی که سرچشمه و منشاء آن احساسات و هیجانات پرشور است، بنا نکنید تا کمتر آسیب ببینید و به آن آرامش و خوشبختی و شادی که استحقاق آن را دارید، دست یابید.

سپیده دانایی