mental-health1

ترس از دست دادن تسلط هیجانی. این حالات را بیماران به کرات گزارش می دهند لیکن در عالم حرفه ای به آن توجه شایانی نمی شود و آن عبارت است از ترس از دست دادن کنترل افکار یا فروپاشی روانی مثلا ترس از اینکه هم اکنون آمبولانس در راه است تا شخص را به بیمارستان منتقل کند. وجود چنین حالاتی هشدار می دهد که در این شخص تغییرات بسیار ناخوشایند و بدون نام و درازمدتی در حال تکوین است. این گونه ترس چه بسا که انگیزه اصلی برای خودکشی شود و صرفا این نوع تجربه ها سبب تغییر دائم در برداشت شخص از خودش می شود به طوری که در آینده  هیچ گاه چنین اعتماد به نفس ساده لوحانه ای را که بر آن اتکا داشته دوباره احساس نخواهد کرد.
اختلال در عملکرد در بیشتر امور زندگی. افسردگی در تفکر موثر انسان اختلال ایجاد می کند به طوری که تمرکز کردن، تصمیم گیری به خاطر آوردن و در حافظه قرار دادن اطلاعات جدید مشکل می شود. این مشکلات می تواند عواقب درازمدتی به بار آورد که گاهی به آن آسیب های موازی می گویند. انسان در بحبوحه افسردگی ممکن است تصمیماتی بگیرد که آینده اش را خراب کند مثلا ترک تحصیل کند، به مواد مخدر پناه ببرد یا یک رابطه عاطفی خوب را خراب کند یا از آن بپرهیزد. آسیب به مهارت های معاشرتی می تواند به معنی از دست دادن کسانی باشد که دوستشان دارید. کودکان افسرده از نظر یادگیری به مشکل بر می خورند و ممکن است با کمبودهای جدی در زمینه آموزش روبه رو شوند که اثرات درازمدت با خود به همراه دارد. این افراد از نظر روابط اجتماعی نیز آسیب می بینند یعنی ممکن است طع7مع زورگویی قرار گیرند و در دوستیابی ناموفق باشند. آسیب به عزت نفس این گونه افراد می تواند در تمام طول عمر پابرجا بماند و بسیاری از این کمبودهای شناختی حتی پس از درمان موفق بیماری به جا خواهد ماند و حذف آن نیاز به برنامه های خاص توانبخشی دارد.
ایجاد دنیایی مملو از اختلالات کارکردی در زمینه روابط بین فردی. افراد افسرده مردمانی را که از آن ها توقع فراوان دارند از خود می رانند و ممکن است در مقابل افرادی را جایگزین کنند که به افسردگی آنان دامن بزنند. در بدترین وضعیت این فرد افسرده به انسانی مبدل می شود که باید از خودگذشتگی کند سختکوش باشد و بدون هیچ گونه ابراز شکایتی از دیگران نگهداری کند و ناچار باشد با کمترین ها راضی باشد. هنگامی که این فرد شروع به بهبود می کند تازه می فهمد که اطرافیانش از او و وضعیت افسردگی اش سوء استفاده کرده اند. مادری که چهار فرزند داشت و هیچ گاه قبول نمی کرد که احساس افسردگی می کند روزی اقدام به خودکشی با گاز کرد لیکن پس از مرخص شدن از بیمارستان دریافت که شوهر و فرزندانش از او انتظار دارند که بلافاصله وظایف مدیریت، خانه داری، آشپزی و نظافت منزل را به عهده بگیرد و هنگامی که به طور نیمه وقت در جایی استخدام شده به لحاظ کاهش کیفیت خدمات ارائه شده به افراد خانواده انتقادات زیادی از وی به عمل آمد. هر وقت هم که می خواست درباره احساسش صحبت کند کسی به حرف های او گوش نمی کرد.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد