روان درمانگر الکس سرانجام او را قانع کرد که از داروی پروزاک استفاده کند و این دارو اثری معجزه آسا داشت. ظرف مدت چند هفته الکس برای اولین بار به گونه ای واقع بینانه درباره زندگی اش واقع بینانه درباره زندگی اش سخن گفت. او دریافته بود که با تصور وجود روابط عاشقانه خودش را گول زده است. او همچنین متوجه شده بود که شغل فعلی اش آینده دلخواه را ندارد. الکس و روان درمانگر او با علاقه در مورد نحوه ملاقات الکس با افراد واقعی شروع به برنامه ریزی کردند و به این منظور ادامه تحصیلات دانشگاهی و همچنین به عهده گرفتن مسئولیت کاری بیشتر را مدنظر قرار دادند. الکس آدم دیگری شده بود و روان درمانگرش هم بسیار امیدوار بود. سپس الکس برای چند ماهی در جلسات روان درمانی شرکت نکرد و موقعی با روان درمانگرش تماس گرفت که توسط یک عاشق یا معشوق جدید طرد شده بود. درمانگر با سرخوردگی دریافت که این هم یکی از آن روابط خیالی است. از این رو از او پرسید که آیا داروی پروزاکش را می خورد و الکس جواب داد: «آن دارو برای من مناسب نبود چون هنگام مصرف آن احساس می کردم دیگر خودم نیستم ولی حالا احساس می کنم که خودم هستم.»
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد