انسان می تواند با استفاده افراطی از برخی مکانیزم های دفاعی روانی خود مانند انکار انزوا و واپس زدگی جلوی احساسات ناخودآگاهش را بگیرد و بدین ترتیب به بی احساسی خود ادامه دهد. این مکانیزم های دفاعی ذهن خودآگاه انسان را در برابر درک این واقعیت که از درون با خود در تناقض است محافظت می کند. انسان همواره در تلاش است تا توازنی میان آنچه می خواهد آنچه فکر می کند آنچه باید بخواهد و آنچه عالم واقعیت ها به او اجازه می دهد در اختیار داشته باشد برقرار کند.
چنانچه واقعیت های بیرونی مانند مرگ یک عزیز غالب باشد انسان وارد مرحله انکار می شود و به طور موقت واقعه را فراموش می کند. هنگامی که تمایلات ما با یکدیگر در جدال باشند مثل داشتن کشش عاطفی نسبت به کسی که ذهن خودآگاه به ما می گوید نباید به او تمایل داشته باشیم ممکن است ذهن ما آن حس اشتیاق را به ارزویی برای وصال به شخص دیگری تغییر دهد یا تمایل اولیه مان را به تنفر بدل سازد یا آن را با توجیه عقلی رد کند یا به ده ها گزینه دیگر روی آورد. این اقدامات تدافعی مانند عالم هنر دارای فرآیندهای مرکب هستند که در ساله آن ذهن انسان به طور ناخودآگاه چیزی را خلق می کند که قبلا وجود خارجی نداشته است.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد