پدر و مادر برای تربیت کودکشان تمام تلاش خود را می کنند. تمام سعی آنها بر این است که کودکشان از لحاظ تربیتی بهترین حالت را داشته باشد و همچنین در آینده دچار مشکل نشود. اما گاهی والدین با سختت گیری های بیش از اندازه ، تاثیرات عکسی بر روی کودکشان می گذارند. تاثیراتی که حتی در خواب کودکشان نیز نقش دارد.
پلهها وسيلهاي براي صعود و رسيدن به مقصدهاي بالاتر است. پله در نمادهاي روان پويايي اينگونه بيان شده است كه اگر فردي استعاره شخصي خود را پله نامگذاري كرد و يا بهطور مداوم رؤياي بالا رفتن از پلهها را ديد در واقع تلاش براي رسيدن به اهداف پيشرفتهتر
دارد.
در رؤياي كودكان بالا رفتن از پله همين نماد را حفظ كرده و بيانگر تلاش كودك براي رسيدن به واقعيات زندگياش است. معمولاً كودكان 5 يا 6 ساله بيشتر رؤياي پله دارند خصوصاً وقتي آنها خود را در مرحله گذار و عبور از كودكي اول به كودكي دوم يا همان دوره دبستاني ميبينند.
البته گاهي اوقات كودك در رؤيا ميبيند كه از پلهها لغزيده و به زمين خورده است كه اين واكنش به معناي ناكامي كودك در عبور از يك مرحله به مرحله بعدي نيست بلكه بيانگر نگرانيهاي كودك از عبور موفقيتآميز مراحل زندگي است.
از اينرو روانشناسان بر اين عقيدهاند كودكان خانوادههاي بشدت كمالگرا معمولاً از اين قبيل خوابها ميبينند.
آنها بهدليل شيوههاي سختگيرانه والدينشان احساس گناه زيادي داشته و با باور ناتواني در انجام كاري در رؤيايشان ميبينند كه از پله خانه، مدرسه يا مكانهايي ناآشنا لغزيده و در حال نابودياند. ولي برعكس كودكان خانوادههاي متعادل پله را وسيله پيشرفت ديده و در رؤيايشان ميبينند كه با بالا رفتن موفقيتآميز از پلهها به خواسته خود رسيدهاند.
بنابراين معناي نمادين پله متناسب با شيوههاي تربيتي و رفتاري والدين قابل تعبير و تفسير است.
والدين آگاه از طريق شيوه برخورد و رفتار كودكشان در دنياي واقعي درمييابند كه در رؤياهاي او چه ميگذرد. اگرچه خود كودكان به سختي درباره رؤياهايشان صحبت ميكنند اما آن را به عنوان يك واقعيت تام قبول دارند. نگراني و اجتناب ناگهاني كودك از بالا رفتن از پلهها يا واكنشهاي متعارضي او در عبور از پلهها ميتواند بيانگر رؤيايي حل نشده براي كودك باشد.
بدين ترتيب روانشناسان توصيه ميكنند والدين حتي بدون تعبير و تفسير رؤياي كودكشان سعي در تعديل رفتار خود داشته و شيوه متعادلتري را در تربيت كودكشان بهكار گيرند.
كمالگراييهاي افراطي در برخورد با كودكان آنها را در پذيرش واقعيات زندگي آسيبپذير كرده و كودك تا هميشه بر اين باور خواهد ماند كه تنها براي رضايت و خوشايندي والدينش كار و تلاش كند.