کسانی که دچار افسردگی ناشی از شتاب زدگی هستند اکثرا حالت مراقب یا از خود گذشته یا هر دو را دارند. چه در خانواده و چه در محل کار این افراد از همه بیشتر فعالیت می کنند لیکن به ندرت به طور مستقیم برای اعمالشان طلب قدرشناسی می کنند. آنان می توانند تا سنین پیری کارهای دشوار خانه را به عهده بگیرند مثلا برای فرزندان بزرگسال بیش از حد وابسته خود که هنوز با والدینشان زندگی می کنند مدام غذا درست کنند و کارهای نظافت و خرید خانه و شستشوی لباس ها را انجام دهند. در محل کار هم ستخکوشی این گونه افراد در حالی که در مقام دستیار مدیر عامل و با حقوق پایین روزانه چهارده ساعت کار می کنند و از گرفتن مرخصی صرف نظر می کنند امری بدیهی تلقی می شود. در چنین مواردی سختکوشی خود عاملی برای ایجاد افسردگی است چون آن قدر مستلزم توجه و تمرکز است که فرد را از خودش و نیازهایش و احساساتش غافل می کند. حال اگر این گونه افراد را به علت اینکه کاملا خسته و وارفته شده اند وادار کنیم که مرخصی بگیرند احساس می کنند که هیچ انگیزه ای ندارند و در زندگی خود فاقد ارتباط عاطفی، و بی هدف هستند. در واقع پرکاری آن ها بهانه موثری برای فرار از کمبود عزت نفسی است که معمولا به تجربیات دوران کودکی آنان بر می گردد. آنان معمولا به این علت به درمان روی می آورند که احساس می کنند توسط شخصی به سختی دل شکسته شده اند و به آن ها خیانت شده و از این بابت بسیار خشمگین اند یا اینکه ببرای مدتی به ناچار دچار بطالت شده اند و اینک برای اولین بار حقیقتا افسردگی را در خود احساس می کنند.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد