کودک بعد از گذراندن چند ماهی از تولدش کم کم می تواند چیز های مختلف را درک کند. محیطی که کودک در آن رشد می کند تاثیر بسیاری بر روی شخصیت کلی او دارد. حدودا از یک سالگی سخصیت کودک شروع به شکل گیری می کند و می توان گفت تا 18 سالگی بعد اصلی شخصیت فرد به وجود آمده است.
والدين آگاه ميتوانند به نتيجه مثبت بينديشند
رفتار نخستين ويژگي معرفيكننده هر فرد است. گرچه همه بر اين اعتقادند كه شكلگيري رفتار بيشتر از آنكه متأثر از ژنتيك باشد از محيط پيرامون فرد تأثير ميپذيرد اما تفاوتهاي رفتاري كودكان پس از تولد بيانگر اين است كه كودكان حتي در محيط قبل از تولد چگونه رفتار كردن و انطباق با محيط را ميآموزند.
آنها پيشزمينه زندگي خود را دانسته و با شنيدن صداي والدينشان تا حدودي با آنها آشنايي دارند و براساس شرايط فكري و عاطفي مادر خلق و خوي پس از تولد را ياد ميگيرند.
ويژگيهاي رفتاري دوران كودكي
عوامل متعددي در بروز رفتارهاي غيرمنطقي يا اختلال رفتاري افراد مؤثر است اين عوامل به صورت مجموعهاي به هم مرتبط زمينه بهوجود آمدن رفتارهاي نابهنجار را در افراد ايجاد ميكند.
دكتر قاسم قاضي، روانشناس و استاد دانشگاه تهران درباره اهميت توجه به ويژگيهاي رفتاري در دوران كودكي ميگويد: كودكان كمتر از 2 سال ويژگيهاي خاصي از رفتار را دارند زيرا در اين سن آنها براي اولين بار توانايي دارند كه بدون كمك والدين، حركت كنند و راه بروند و در اين سن كودكان رفتارهاي سلطهجويي را تجربه كرده و مهارتهاي حركتي را آغاز ميكنند.
همچنين در اين سن، كودكان ياد ميگيرند كه با گريه كردن نظر ديگران را به خود جلب كنند و از مهمترين ويژگيهاي رفتاري آنها اين است كه كودكان دنياي پيرامون خود را از طريق حس كردن ميفهمند و به اين دليل قدرت استدلال و تجربيات آنها كم است.
اين مدرس دانشگاه در ادامه ميگويد: كودكان با پا نهادن به سن 5/2 سالگي درك ميكنند كه زندگي اجتماعي چه مفهومي دارد و با رفتن به مهدهاي كودك دنيايي غير از دنياي خانواده را درك ميكنند زيرا رشد اجتماعي آنها در حال شكلگيري است همچنين آنها با ورود به سن 3 سالگي با ارتباط با اطرافيان و اعضاي خانواده سريعتر اجتماعي ميشوند و اگر آنها در اين سن به مهدكودك بروند وابستگيشان نسبت به والدين به خصوص مادرشان كاهش پيدا ميكند.
دكتر عليرضا شريفي يزدي، جامعهشناس و مدرس دانشگاه ميافزايد: از ديدگاه اجتماعي، براساس عنصرهاي فرهنگي جامعه يكسري رفتارهاي خاص، براي يك سن خاص هر فرد تعريف شده است كه افراد جامعه خواهان آن هستند بنابراين هر فرد رفتارها را اعمال كرده و هنجارها را رعايت ميكند.
همچنين بحث انتظار اجتماعي از افراد برحسب سن يك امري نسبي تلقي ميشود كه نسبت به جوامع مختلف متفاوت است و مسئله جنسيت افراد نيز با انتظار اجتماعي براي رعايت و سرزدن يك رفتار خاص از فرد ارتباط دارد. در اين ميان افرادي در جامعه هستند كه آنها در يك سن خاص رفتارهايي را نشان ميدهند كه با استانداردهاي تعريف شده و براساس توقعات آن جامعه همخواني نداشته و هميشه درصدي از افراد جامعه در روند اجتماعي شدن و پذيرش فرهنگ غالب جامعه به طور كامل آموزش نديدهاند و همه هنجارها و ارزشهاي اجتماعي در آنها دروني نميشود و در اصطلاح جامعهشناسي بخشي از اين ارزشها در شخصيت دروني نميشود.
دكتر قاضي، نيز در اينباره ميگويد: از مهمترين ويژگيهاي رفتاري كودكان در سن 4 سالگي اين است كه آنها به بازي كردن با گروه همسالان خود نياز داشته زيرا رشد ذهني كودكان در اين زمان به تدريج تا سن 6 سالگي در حال افزايش است و تحقيقات متعدد در اين زمينه نشان ميدهد اگر والدين غذاي ذهني كودكان را تأمينكنند در اين سن به رشد هوشي آنها اضافه ميشود. كودكان در سن 4 يا 5 سالگي نياز به بازي كردن به صورت دونفري داشته و بازي كردن باعث ميشود نياز ذهني كودك تأمين شده و رشد ذهني آنها افزايش پيدا كند. از سن 6 سالگي به بعد با رفتن به مدرسه براي پرورش درست شخصيت و رفتارشان نياز به آموزش مستقيم دارند و دوران دبستان براي كودكان از مهمترين دوره آموزشي محسوب ميشود. زيرا دوران دبستان به شناخت دنياي كودكان كمك كرده و در اين دوره رشد ذهني به خاطر يادگيري مفاهيم، آموزش مهارتها و تعليم و تربيت حائز اهميت است.
اين روانشناس ميافزايد: نقش معلمان در اين دوره در شـكلگيري ويژگيهاي رفتاري درسـت كودك امري مهم تلقي ميشود و بهتر اسـت كه وسـايل آموزشــي مستقيم و غيرمستقيم در دسترس آنها قرار بگيرد.
تأثير عوامل مختلف در رفتار
عوامل زيادي در خانواده وجود دارد كه باعث ميشود رفتار كودكان و نوجوانان تحت تأثير قرار گيرد يكي از اين عوامل فضاي رواني و عاطفي خانواده است اگر روابط و تعاملات رواني، عاطفي بين اعضاي خانواده مستحكم باشد به صورت مستقيم (آموزشهاي اخلاقي، شناختي و عاطفي) يا غيرمستقيم (تقليد از رفتار والدين) در كودك شكل ميگيرد.
دكتر قاضي، ميگويد: دو عامل محيط و ژنتيك در شكلگيري ويژگي رفتاري افراد در سنهاي مختلف نقش مهمي را ايفا ميكند. اگر نيازهاي دوران كودكي به صورت درست و منطقي پاسخ داده شود افراد در دوران نوجواني و جواني دچار اختلالات رفتاري نخواهند شد و توجه به نيازهايي مانند بازي كردن، محبت و غذاي ذهني از جمله عواملي است كه باعث كاهش انحرافات از لحاظ رشد شخصيتي در فرد ميشود.
دكتر شريفي يزدي، در ادامه ميگويد: انسان سالم، فردي است كه در زمان و سن واقعي خود ويژگيهاي رفتاري درست و مطابق با سن از او سر بزند اما فردي كه دچار اختلال رفتاري و عاطفي است در يك برهه از زمان ممكن است دچار بازگشت شود.
اگر سن هوشي و سن شناسنامهاي افراد با رفتارهايي كه از آنها سر ميزند همخواني داشته باشد طبيعي است اما اگر فردي بين رفتارهاي سني و سن شناسنامهاياش تعارض پيش آيد و به مرور زمان اين تعارضات افزايش پيدا كرده بهگونهاي كه تعداد زيادي از افراد يك جامعه را در يك سن خاص درگير كند، اين مسئله به شكل اپيدمي درآمده و در نهايت جامعه با يك اختلال اجتماعي روبهرو ميشود.
دكتر قاضي، ميافزايد: از مهمترين خصوصيات دوران نوجواني اين است كه افراد در اين دوران تمايل دارند مستقل باشند زيرا استقلالطلبي نياز هر فرد در اين دوران محسوب ميشود. از مهمترين عواملي كه باعث ميشود، فرد رشد شخصيتياش متوقف شده و رفتارهايي از او سر بزند كه مطابق با سنش نيست محيط خانواده است. افرادي كه در محيطهاي خانوادگي پرتنش زندگي ميكنند به دليل اين كه تمايل به خشونت داشته و تحت تعليم و تربيت نادرست قرار گرفتهاند ممكن است ويژگي رفتاري آنها با سنشان متفاوت بوده و اين مشكل در آنها اختلالات رواني به وجود آورد.
دكتر شريفي يزدي معتقد است آموزش دادن و آگاهي داشتن والدين باعث ميشود كه بهتر بتوانند روند تكامل رشد شخصيتي فرزندان و ارتباط بين سن هوشي و شناسنامهاي، ويژگيهاي رفتارهاي فردي و جمعي را تشخيص داده و مطابق با آن عمل كنند.
بسياري از الگوهاي ناسالم خانوادگي مانند طرد شدن كودك و تنبيه شديد، توجه نكردن به نيازهاي اساسي، توجه نكردن به احساسات و عواطف، محافظت بيش از حد كودك، انتظار نابجا از او و… باعث ميشود كه در رشد شخصيتي كودك مشكل ايجاد شود.