طبعا بخشی از تفکرات شما که می توانسته ذهنتان را مغشوش کند مرتبط با منتقد درونی است که عامل بزرگی در بیماری افسردگی به شمار می رود. این منتقد صدایی است که مدام شما را داوی می کند و خواسته هایتان را می پاید. این صدایی است که در وقایع ناخوشایند همواره شما را مقصر قلمداد می کند صدایی که نه فراموش می کند و نه شما را می بخشد بلکه به شما می گوید: مشکلتان چیست؟ خود را دریابید. چرا هنوز به سر کارتان نرفته اید؟ هیچ وقت چیزی نخواهید شد. اگر کمی به آن بیندیشید در می یابید که این صدا هنگامی به گوشتان می رسد که در تنش هستید. این صدای ترس است که در وضعیت گیجی و سردرگمی دنبال توجیه ساده ای می گردد و معمولا در گوش قربانیان معمولی خود طنین می اندازد.
بخش دیگری از ذهن شما سعی می کند در برابر حملات منتقد درونی تان دفاع کند که من آن را مدافع کمرو می نامم. این مدافع نمی تواند موثر باشد چون از همان عادات ذهنی شما استفاده می کند که هیچ گاه کارگر نبوده اند یعنی همان مکانیزم های دفاعی قدیمی مانند انگاره خردگرایی و ارتباط گریزی و همچنین انحرافاتی مانند روی آوردن به مشروبات الکلی و مواد مخدر و ولخرجی و پرخوری. این مکانیزم ها ممکن است ما را در جهت گریختن یا فراموش کردن منتقد درونی یاری دهند اما در واقع نتیجه عکس می دهند چون در همان زمان که ما در حال گریز یا فراموش کردن هستیم خوراک بیشتری را در اختیار منتقد خود قرار می دهیم. به نظر می رسد که نیروی منتقد همواره زیرک تر است و شاید به زبان بی زبانی به ما چنین می گوید: شما با وانمود کردن به آنچه نیستید در واقع خودتان را گول زده و دست انداخته اید ولی مرا به این راحتی ها نمی توانید گول بزنید.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد