یکی از ویژگی های تلخ افسردگی این است که شخص افسرده به شدت مشتاق برقراری رابطه با دیگران است لیکن طبیعت بیماری اش او را از این کار باز می دارد. دیوید کراپ در کتابش به نام سخنی در باب اندوهگینی چنین می نویسد: بخش عمده ای از رنج افسردگی پی بردن به این واقعیت است که برقراری رابطه یعنی چیزی که می تواند حال بیمار را بهبود بخشد در جریان یک حادثه ضمنی و فلج کننده ناشی از افسردگی به نظر غیر ممکن می آید.
سر کردن با افراد افسرده کار دشواری است. اشخاص افسرده نیاز فراوانی به دیگران دارند اما چون به واسطه نیازهایشان دستپاچه و گیج می شوند قادر نیستند خواسته هایشان را به درستی ابراز کنند. بخشی از مشکل افراد افسرده با دیگران از هیجانات، رفتارها و عادات شناختی شان ناشی می شود. ولی بخش عمده این مشکل مربوط به عادت های ارتباطی یعنی انتظارات آن ها از دیگران و مهارت های آنان در برقراری روابط با انسان های دیگر است. یکی دیگر از دلایلی که افراد افسرده انتظارات غیر واقعی از دیگران دارند آن است که به ندرت نیازهایشان را به طور مستقیم ابراز می کنند و این نیازها را به صورت ارزوهای سری درون قلب خود نگه می دارند. اگر بتوانیم ارتباط مناسبی برقرار کنیم آن گاه خواهیم توانست خواسته هایمان را از دیگران بر زبان بیاوریم. البته ممکن است عملی کردن آنچه ما را از دیگران می خواهیم ببرایشان ناممکن باشد ولی در آن صورت احتمال اینکه به آن خاطر ما را ترک کنند کمتر از آن است که می پنداریم. به جای آن می توانیم در مورد روابطمان با آن ها وارد مذاکره و یا بده بستان شویم.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد