images

کسانی که هنگام کار یا استراحت در حالت رضایت قرار داشتند اعلام می کردند نسبت به زمانی که در حالت رضایت نیستند وضعیت مثبت تری را احساس می کنند و این تفاوت از نظر آماری بسیار چشمگیر بود و در شغل های مختلف تفاوت چندانی نداشت. لیکن کسانی که در حال کار بودند حتی در حالت رضایت هم ترجیح می دادند جایی غیر از محل کارشان باشند در حالی که هنگام استراحت چنین احساسی نداشتند. پس در اینجا وضعیت متناقضی به چشم می خورد یعنی انسان ها هنگام کار کردن احساس مهارت و انگیزه می کنند و از این بابت خوشحال تر، نیرومندتر، خلاق تر و راضی ترند. در حالی که در زمان استراحت مردم احساس می کنند کار زیادی ندارند که انجام دهند و مهارت هایشان بدون استفاده مانده و در نتیجه بیشتر احساس غم،ضعف، بی حوصلگی و نارضایتی می کنند پس ترجیح می دهند کمتر کار کنند و بیشتر به استراحت بپردازند.
علت وجود چنین تناقضی را می توان در نحوه تعبیر انسان از زندگی یافت. بیشترافراد کار را فعالیتی تحمیلی تلقی می کنند و به رغم اینکه کار را انگیزه آفرین و نوعی مبارزه قلمداد می کنند می اندیشند که کارشان برای تامین منافع دیگراناست نه خودشان و از این رو چنین برداشت
می کنند که وقتی مشغول کار هستند از زمانی که می توانند برای لذت بردن از زندگی در اختیار داشته باشند می کاهد. خیلی بهتر می شد اگر می توانستیم به خود بقبولانیم ساعاتی که به کار اختصاص می دهیم فرصتی برای سعادتمندی ماست تا به هدف هایمان برسیم و زندگی خود را پر معناتر کنیم و نپنداریم که وقتمان رابه هدر داده ایم.
چیکسنت میهالی رضایت را حالتی میان اضطراب و بی حوصلگی می داند. هنگامی که احساس می کنیم نمی توانیم از عهده کارهایی که قرار است انجام دهیم برآییم دچار اضطراب می شویم و زمانی که کارمان را بی ارزش یا بدون انگیزه قلمداد می کنیم بی حوصله می شویم. هنگامی که احساس می کنیم کارمان ارزشمند و مهم است و سبب می شود مهارت هایمان را به کار بندیم تمرکز کنیم و رو به جلو برویم در حالت رضایت قرار می گیریم. هر چه مهارت هایمان بیشتر می شوند و به صورت عادت در می آیند به هدف های دشوارتری نیاز پیدا می کنیم تا در حالت نشاط قرار بگیریم.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد