شغل ما هر چه باشد از آهنگری گرفته تا مدیریت گروهی یا نگهداری از کودکان همگی از میزان نشاط بخشی کارمان کم و بیش باخبریم و آن را در اختیار داریم. مثلا در بسیاری کارها از جمله نگهداری از کودکان، بازتاب اولیه بسیار ناچیز است. فرزندان و همسرمان به ما نمی گوید که چقدر کارمان ارزشمند است لیکن کوچک ترین کاستی ای را به رخ می کشند حتی اگر این کاستی از حدود اختیار ما خارج باشد. ما باید بازتاب های مثبت کار خود را با استفاده از فرصت ها و بالا بردن حساسیت خود افزایش دهیم.
هر چه جامعه جنبه خدماتی بیشتری پیدا می کند مشاغل بیشتری به وجود می آید که اغلب ایجاد تنش های هیجانی می کنند تا خستگی جسمانی. تمام مشاغلی که جنبه مدیریت انسانی دارند از فروشندگی یا وصول مطالبات گرفته تا پیشخدمتی در رستوران یا کار در مهد کودک ها ما را بر آن می دارند تا برای ادای وظیفه مان بر خود مسلط باشیم. اگر کارگر کارخانه ای تندخو باشد مشکلی ایجاد نمی شود لیکن این رفتار در یک مهد کودک قابل تحمل نیست و کار در این گونه موسسات مستلزم سیاستمداری و مهار کردن نحوه ابراز احساسات است. این گونه نظارت ها باید از ضمیر خودآگاه و با اشتیاقی فکورانه به انجام دادن مطلوب کار برخیزد نه با این فرض که احساسات ما به خودی خود غیر قابل قبول هستند. گاهی انسان کاملا حق دارد که از بابت موضوعی ناراحت باشد ولی بایستی در نحوه ابراز آن احتیاز کند چون حفظ خویشتن داری بخشی از مهارت حرفه ای است و باعث غرور شخص می شود.
چه کار خود را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید مهم است توجه کنید هر شغلی با خود پاداش های بسیاری به ارمغان می آورد که ما اکثرا آن را بدیهی می دانیم. شغل در عین حال که برای ما منبع درآمد است به همان درجه از اهمیت ما را بر آن می دارد تا به موقع سر کار حاضر شویم و تمام روز را به انجام دادن کارمان بگذرانیم و گاهی هم به کارهای دشوار و ناخوشایند بپردازیم. این ها پاداش های ارزشمندی از نظر غرور و عزت نفس اد که گاهی اوقات تا قبل از اینکه آن شغل را از دست نداده ایم قدرش را نمی دانیم.
ین مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد