ارتباطات برای افسردگان به مانند زمین هایی مین گذاری شده هستند که هم آن را می طلبند و هم از آن واهمه دارند. بنابراین آگاهی از اینکه روابط به ویژه میان جنسیت های مختلف چگونه باید باشد مهارت بسیار مفیدی است. دبورا تنن، شاید داناترین و ماهرترین جستجوگر روابط اجتماعی نسل جدید باشد. این خانم در کتابش با عنوان شما متوجه نیستید این فرضیه را تحلیل می کند که خانم ها و آقایان با زبان مختلفی سخن می گویند یا دست کم برای رسیدن به هدف های متفاوت از گویش به گونه ای متفاوت استفاده می کنند. این گوناگونی در سخن گفتن به عقیده او عامل بسیار موثری برای ایجاد درگیری میان زن و مرد چه در روابط زناشویی و چه در کار و تجارت و تفریح و سایر فعالیت هایی است که هر دو نفر در آن دخالت دارد. هر چند این خط فکری می تواند مانند محتویات کتاب مردان از مریخ آمده اند به افراط کشانده شود دیدگاه خانم تنن می تواند در شناخت نحوه برخورد مردان و زنان با افسردگی بسیار مفید باشد.
خانم تنن در واقع اعلام می کند که مردان و زنان در آمریکا با فرهنگ های متفاوتی رشد می کنند که استفاده از نحوه ابزار گفتاری متفاوتی را در آن ها تقویت می کند. خانم ها از صحبت کردن برای برقراری روابط متقابل استفاده می کنند در صورتی که مردان از گفتگو برای تبادل اطلاعات بهره می گیرند. مردان دنیا را به صورت سلسله مراتب می نگرند و شنیده هایشان در کلیه ارتباطات تحت تاثیر این جنبه است که چه کسی در این هنگام حاکم است؟ در صورتی که خانم ها دنیا را شبکه گسترده ای از ارتباطات می بینند و همه ابزار برقراری ارتباط را وسایلی برای ایجاد رابطه می دانند. از این رو از دیدگاه مردا برقراری ارتباط نوعی کار محسوب می شود و همواره به موقعیت اجتماعی آن ها بر می گردد. آن ها همواره در برابر افت شئونات اجتماعی خود حالت دفاعی دارند در صورتی که در خانم ها برقراری ارتباط مانند نفس کشیدن الزامی است و برای اینکه عضوی از این دنیا باشند باید همواره رابطه داشته باشند.
مردان امروز از نظر ژنتیکی وارث قدرت و تسلط، و زنان وارث تعاون هستند که احتمالا از دوران غارنشینی در وجودشان باقی مانده است. کارهای مختص زنان مانند بزرگ کردن فرزندان، کشاورزی، برداشت محصول و آشپزی که وظیفه آنان در عصر حجر بوده همگی نیاز به تعاون دارند. اما مردان دارای ویژگی هایی هستند که بر اساس آن در وحله اول می خواهند نسلشان حفظ شود بنابراین در آن ها رقابتی ذاتی وجود دارد تا حاکم و دستور دهنده باشند و به همین لحاظ به دنبال دسترسی به زنان بیشتری بوده اند.
اگر شوهری مدام احساس کند که تلاش هایش برای آرام کردن و حمایت از همسرش مردود تلقی می شود بی شک احساس افول می کند و اگر همسر این آقا احساس کند که شوهرش بی اعتناست و فقط می خواهد او را اصلاح کند او هم احساس افول خواهد کرد. این زن و شوهر احتمالا برای یکدیگر مهم ترین موجودات روی زمین هستند ولی از رفتار هم دلگیر و ناامید می شوند و از میدان در می روند. اینکه زن و شوهر احساس کنند نمی توانند به یکدیگر کمک یا همدیگر را درک کنند افسرده کننده است.
مشاهدات خانم تنن فقط برای زن و شوهرها صادق نیست بلکه برای دوستان و آشنایان معمولی هم صدق می کد. برخی انسان ها قواعد اولیه برقراری ارتباط را در دوران کودکی یا بلوغ فرا نگرفته اند و با احساس انزوا وغریبگی رشد کرده اند. از آنجایی که بزرگسالان افسرده بیش از اندازه به فکر خودشان هستند این قواعد اجتماعی را فراموش می کنند. زنان افسرده معمولا موفق
نمی شوند از راه های متعارف رابطه برقرار کنند و به این خاطر دوستانشان را از دست می دهند. مردان افسرده هم ممکن است به علت بیزاری از مکالمه زیرکانه بقیه مردان از آن ها دوری کنند. لیکن نباید این مهارت های ناگفته ارتباطی را بازی تلقی کنیم چون این مهارت ها روان کننده روابط اجتماعی هستند و سازگاری را به بالاترین میزان و درگیری ها را به کمترین حد می رسانند.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد