این واقعیت که زندگی مجردی احتمال افسردگی را افزایش می دهد هنوز به قوت خود باقی است. اما برای اینکه بتوانیم تصویر روشنی از احتمال ابتلا به افسردگی برای هر فرد به دست آوریم بایستی از این واقعیت عمومی فراتر برویم و با دقت به این مطلب توجه کنیم. من با مردان و زنان بسیاری در سنین بیست و سی سالگی به ویژه در دفتر کارم در نیویورک برخورد کرده ام که از زندگی مجردی خود لذت می برند و به هیچ وجه دچار افسردگی نشده اند. همچنین با مردان و زنان مسن تری به ویژه در دفتر کارم در شهر کانتیکات روبه رو شده ام که خواب ازدواج مجدد را هم نمی بینند. و البته با زندگی زناشویی بسیاری هم مواجه شده ام که هر دو شریک آن دچار آسیب های جدی روانی شده اند. چنین به نظر می رسد که تجربه من هم در مناطق شهری و هم روستایی نمودار کوچکی از روندی گسترده تر است. برای جوانی مجرد زندگی در روستا بیش از زندگی در شهر کسل کننده است و برای مجردان مسن تر زندگی در شهر دشوارتر است. در حالی که زندگی در حومه شهرها و محل هایی که انسان در آن ریشه و ارتباط بیشتری دارد آسان تر است. البته در این مقوله اسثناهای بسیاری هم وجود دارد چون بسیاری از مجردان مسن تری که شبکه گسترده ای از دوستان و وابستگان دارند فرهنگ شهرنشینی را می پسندند و از زندگی در مناطق شهری خشنودند. برخی از افراد مسن خود را به مکان هایی منتقل می کنند که مخصوص بازنشستگان مجرد است و در آنجا این فرصت را دارند تا به تعدادی از آرزوهایی که به علت مشکلات زناشویی از آن محروم بوده اند جامه عمل بپوشانند.
دو عامل دیگر هم وجود دارد که در زندگی مجردی موثر است و آن اوضاع مالی و موقعیت تحصیلی هر شخص است. اگر پول داشته باشید می توانید به تفریحات شبانه بپردازید، به رستوران بروید، مسافرت کنید و از سرگرمی های گوناگون و دیدنی های فرهنگ های مختلف بهره مند شوید همه این ها از تنهایی شما می کاهند و بر لذتتان می افزایند. کسانی که تحصیلات دانشگاهی داردن غالبا تنوع زندگی شهری را بیشتر ارج می نهند و ارتباطات اجتماعی بیشتری برای خود در نظر می گیرند. در صورتی که تنگدستی و تنهایی و انزوا برای بیشتر مردم آتش بیار معرکه افسردگی است.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد