index

برخی والدین درباره نیازهای فرزند ناراحتشان افراط می کنند چون بر این گمان اند که داشتن هدفی مشترک ممکن است زندگی زناشویی آنان را نجات دهد. برخی جوانان در حال بلوغ هم به این خاطر به برون ریزی روی می آورند که امحان کنند آیا در نتیجه آن می توانند والدینشان را وادار کنند به مسئولیت های خود عمل کنند یا خیر. جوانان در سن بلوغ دیگری هم هستند که اشتیاق مفرطی دارند برای اینکه یکی از والدین را مستمسک قرار دهند مثلا سعی می کنند مدافع ما در افسرده خود باشند یا پدرشان را تحریک کنند تا توجهش را جلب نمایند. طلاق غالبا نتیجه کشمکش قدرت میان والدین برای مشخص کردن این نکته است که کدام یک بیمار بد یا مقصر است. همه این مشکلات نتیجه این واقعیت است که زن و شوهر یا نتوانسته اند با نیازهای اولیه ای که آن ها را به تشکیل خانواده سوق داده است کنار بیایند یا آن نیازها با گذشت زمان کم و بیش در هر یک از آنان تغییر یافته و روابط زناشویی شان را به مخاطر انداخته است.
از دیدگاه منطقی نقطه نظر سودمند دیگری هم وجود دارد که نشانه های بالینی خوبی برای اثباتشان در دست است. و آن این است که یکی از عوامل جذب شدن زوج های آینده به یکدیگر این است که هر یک از آنان فرد دیگر را وسیله ای برای جبران کمبود عزت نفس خود در نظر می گیرند. یعنی شخص ممکن است ناخودآگاه چنین بیندیشد: مشکل من این است که خودم را شایسته دوست داشتن نمی بینم ولی او همه را دوست دارد یا من نمی توانم تصمیم بگیرم ولی او می تواند برای من تصمیم بگیرد، یا من نادیده گرفته شده و مورد بی توجهی قرار گرفته ام ولی او مواظب من خواهد بود. واقعیت تلخ این است که فرد مورد نظرهم ممکن است با همان مشکلات روبه رو باشد ولی راه متفاوتی و احتمالا از دیدگاه سطحی راه بهتری برای برخورد با آن بر
می گزیند. ما در آینه ای که تصاویر را تحریف شده نشان می دهد نظام دفاعی پدر و مادرمان را به عنوان راه حلی آرمانی برای مشکلات خود می بینیم در حالی که شریکزندگی ما از آن تحریف ها و ضعف ها به خوبی آگاه است و حالت و خصوصیات شکننده ما را به عنوان آنچه نیاز دارد می بیند.

این مطلب توسط  مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد