مشکل می توان آرزو کرد که مشکلات خود به خود رفع شوند و مشکل تر می توان این عبارت را احساس کرد که به دنبال سرنوشت یا تو برو یا من. این نوع همدلی یعنی برداشتن دیوارهایی که به منظور ایمن سازی و راحتی خود ساخته ایم می تواند رنج آور باشد. در مورد جوانی که این آهنگ را با عبارت بالا ساخته است چنین پنداری امکان دارد به بهای زندگی اش تمام شده باشد.
فیل اوکس در فستیوال آهنگ های محلی 1964 میلادی آهنگ به دنبال سرنوشت یا تو برو یا من را خواند و یک سال بعد هم خانم جون بائز آن را به آهنگی پر طرفدار بدل کرد. اوکس یکی از سردمداران حرکت مردمی معترضان در اواخر دهه 1960 بود. او در کنوانسیون 1968 در شیکاگو حضور یافت و دو ترانه به نام های من دیگر راهپیمایی نمی کنم و مبارزه پایان یافته است را که در حرکت برای صلح نوشته بود با جمعیت خواند.
فیل جوانی هنرمند و دوست داشتنی بود که زندگی خود را به باد داد. من به ناچار بر این باورم که بخشی از علت ناکامی فیل مشکل دیدگاه او بود یعنی رنج اینکه انسان خودش را به جای شخص دیگری بگذارد و اجازه ندهد که خود را بالاتر و امن تر از آن شخص معمولی و ناشناخته بپندارد ولی بر این باور باشد که سوای یکی دو خوش اقبالی انسان می تواند سرنوشت همان شخص ناشناخته را داشته باشد. بهترین و پر شفقت ترین روان درمانگران امروزه با چنین وضعیتی سر می کنند. ما روان درمانگران بایستی از مهارت های حرفه ای خود بهره بگیریم اما در وهله اول مهم وارد گود کردن بیماران و به کارگیری مهارتی است که ما را قادر می سازد اعتماد بیماران را جلب کنیم. البته بسیاری از روان درمانگران هم هستند که همین همدلی را دارند ولی در جامعه عمومی زیاد دیده نمی شوند.
امروزه امکان دارد که بتوانیم به افرادی چون فیل اوکس بهتر برسیم. دوستان او تلاش کردند که به دادش برسند ولی موفق نشدند. به باور من امروزه داروهای بهتری در دسترس داریم و آگاهی بیشتری از درمان روانی افسردگی داریم لیکن واقعیت این است که توانایی هایمان هنوز محدود است و قادر نیسیتم کسانی را که مایل نیستند درمان شوند درمان کنیم و شاید این امر در مورد بهترین انسان ها صادق باشد.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد