هنگامی که احساس می کنیم خلق و خویمان تغییر کرده باید بدانیم حتما دلیلی وجود داشته و چیزی اتفاق افتاده که سبب این تغییر خلق شده است. حتی در مواردی که انسان در حال وارد شدن به یک دوره افسردگی اساسی است و احساس می کند که عمق افسردگی اش در مقایسه با واقعه ای که مسبب آن شده بیشتر است باز هم باید احساس آرامش کند که فقط یک حادثه باعث شدت افسردگی او شده است. باید قبول کنیم که قرار گرفتن در هر موقعیت روانی ای دلیل این نمی شود که ما مجنون هستیم.
اگر استدلال فوق را قبول ندارید و نمی توانید ریشه تغییرات خلقی خود را بیابید بهتر است همواره مجله مربوط به تغییرات خلق و خو را که در امریکا منتشر می شود مطالعه کنید. با این کار طولی نخواهید کشید که به واقعیت های احساسی درون خود پی می برید و ملاحظه خواهید کرد افسردگی ای که ظاهرا بدون دلیل برایتان حادث شده است به عنوان مثال با جر و بحث دشواری که صبح همان روز با مادر خود داشته اید در ارتباط بوده است. تا عصر همان روز شما احتمالا آن مجادله را فراموش کرده اید لیکن مجله خق و خو با پرسشنامه ای که در آن منعکس است موضوع را به شما یادآوری خواهد کرد.
گاهی واقعه منجر به افسردگی کاملا روشن است مثلا کسی را از دست داده اید یا با ناکامی و ناراحتی خاصی مواجه شده اید. بعضی مواقع هم واقعه برای دیگران کاملا بدیهی است و در حالی که سعی می کنیم اهمیت آن را انکار کنیم در درون خود احساس رنجش می کنیم. در این مواضع است که دوستان و عزیزان یا گروهی حمایتی می توانند دست به کار شوند. گاهی هم آن واقعه خاطراتی به دنبال دارد یا خواب و خیال است یا مربوط به موضوعی است که با خواندن یک مطلب پدیدار شده است در این موارد هم مجلات تخصصی می توانده به ما کمک کند.
آگاهی یافتن از اینکه چه عاملی باعث رنجش ما شده است اولین گام به سوی بهبود است. به خاطر داشته باشید هر زمان که متوجه می شویم چه عاملی سبب رنجش ما شده است فقط با سه گزینه روبه رو هستیم اوضاع را تغییر دهیم از آن اجتناب کنیم یا آن را بپذیریم. پس در ابتدا باید سعی کنید که اوضاع را تغییر دهیم یا از آن دوری جوییم اگر انجام دادن دو گزینه قبلی برایمان مقدور نیست باید سعی کنیم که با آن کنار بیاییم.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد