مغز انسان فقط وقایع زندگی را ضبط نمی کند بلکه آن ها را در بر می گیرد و ابراز می کند. هر تجربه تازه ای که شامل افکار و احساسات ما می شود به لحاظ ساختاری و الکتریکی و شیمیای در مغز ما تغییر ایجاد می کند گویی مغز آن واقعه را تجربه کرده است. برای اینکه بتوانیم از افسردگی رها شویم باید با انجام دادن تمریناتی که قبلا اشاره کردم ذهن خود را از نو بسازیم. این تمرینات عبارت اند از طراوت ذهنی، تفکر روشن و ارتباط مستقیم. هنگامی که افسرده هستیم ذه ما می تواند با ایجاد و تقویت عادت های مرتبط با افسردگی به مغز آسیب برساند. لیکن می توانیم با به کارگیری سنجیده توانفکری خود مهارت های نوینی را که باید یاد بگیریم در مغزمان حک کنیم. متاسفانه فقط با فکر کردن درباره بهبود به نتیجه نمی رسیم. درایت و آگاهی نوین از این بابت که چگونه به اینجا رسیده ایم به کار نمی آید. کافی نیست که دنبال طراوت ذهنی برویم بلکه باید آن را به انجام برسانیم. فقط با تمرین کردن برای رفتار نوین- کارهایی که شامل رفتار درونی مانند متوقف کردن افکار وسواس گونه یا تغییر سنجیده شده چشم اندازها می شود- آن هم با تکرار روزانه حتی در مواردی که امید دستیابی به هدف وجود ندارد می توان مغزی سالم به وجود آورد.
هر چند ابتلا به افسردگی تقصیر شما نیست باید به داد خود برسید. این موضوع شاید غیر عادلانه به نظر بیاید و این بی عدالتی می تواند در شما ایجاد خشم و درماندگی کند. روان درمانی می تواند در این زمینه مفید باشد لیکن انسان نباید اجازه دهد این گونه افکار سد راه بهبود او شود. تنها گزینه شما این است که یا عاطق و باطل بمانید یا آنچه را برایتان مفید است در همین لحظه و زمان حاضر به کار ببندید. این گزینه به گذشته یا آینده مربوط نمی شود اما اگر هم اکنون به تمرین بپردازید انجام دادن این تمرینات در آینده آسان تر خواهد شد و اگر تمرین نکنید آسان تر نخواهد شد. پس شما از این بابت حق انتخاب دارید و اراده آزاد شما بایستی به کار گرفته شود.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد