به نظر یک انسان عادی اصلا معقول نیست که یک نفر بخواهد دچار حمله هراس شود. از آن جا که حمله هراس بسیار ناراحت کننده است به چه دلیلی ممکن است کسی بخواهد خودش را به این روش رنج بدهد؟ اگر در مورد حملات هراس اطلاعات بیشتری به دست بیاورید متوجه می شوید که بعضی از بیماران از این حالت سود می برند و از آن، جهت بهبود و آرامش خود استفاده می کنند. از آن جا که این اتفاق کاملا ناخودآگاه رخ می دهد بیماران متوجه نمی شوند که چرا به چنین حملاتی مبتلا می گردند. چطور ممکن است یک نفر باور کند که عامل رنج و ناراحتی اش را خودش انتخاب کرده است؟ با این وجود بارها و بارها دیده شده که زمان بروز یک حمله هراس با احساس یا فعالیت بیمار در همان وقت مرتبط است. بسیاری از بیماران گزارش داده اند که حملات هراس، موقعیتی است که باعث پریشانی شدید آن ها می شود. برای مثال بیماری که به خاطر مسافرتی که قرار است با نامزدش برود هیجان زده است و قرار است برای اولین بار از خانواده اش جدا شود در هواپیما دچار حمله هراس می شود و به جای لذت بردن از سفرش با احساسات ناخوشایندی که به خاطر وقوع حمله بروز می کنند، هیجاناتی شبیه به آن چه در دوران کودکی با یک پدر معتاد به الکل و عصبانی را داشت تجربه می کند. این پدیده مرا به یاد ضرب الملثل «زندانی عاشق غل و زنجیرش می شود» می اندازد. این ضرب المثل مطابق با وضعیت زندانیانی است که پس از رهایی از زندان مجددا مرتکب جرم می شوند. آن ها گزارش می دهند که نمی دانند چطور در خارج از زندان زندگی کنند و از آزادی شان استفاده کنند. این افراد معتقدند که در محیط محدود و آشنای زندان عملکرد بهتری دارند. زمانی که در موقعیت و شرایط ناآشنایی قرار می گیریم و نمی دانیم چه اتفاقی برای مان رخ خواهد داد معقول است که به یک حمله هراس که آشنا و تحت کنترل ذهن مان می باشد دچار شویم. رویارویی با حمله نسبت وقایعی که ذهن مان پیش بینی می کند و برای مان ناآشناست آسان تر می باشد.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد