غالبا تصور می شود که دیگر آزاری و خودآزاری تنها با رفتارهای جنسی مرتبط هستند. این مفاهیم به درک اضطراب جدایی کمک می کنند. دیگر آزاری و خودآزاری در واقع دو روی یک سکه هستند. قانون طلایی خود دیگر آزاری این است که بیمار همان رفتاری را که در گذشته با او انجام شده است با دیگران انجام می دهد. رفتارهای جنسی خود آزارانه و دیگر آزارانه نیز از همین اصل روان شناختی تبعیت می کنند.
دیگر آزاری یا سادیست (که از نام مارکوئیس دساک گرفته شده است) به رفتارهایی گفته می شود که موجب آزار دیگران می گردد. برای یک کودک مورد آزار قرار گرفتن بهتر از غفلت و بی توجهی است. کودکانی که مورد سوء استفاده قرار می گیرند می آموزند که به این شیوه می توانند با مراقبان خود ارتباط برقرار کنند. الگوی خشونت های خانگی نشان دهنده این واقعیت است یک مرد خشن ممکن است نگران باشد که همسرش به دلیل ترفیع در شغلش کمتر برای او وقت داشته باشد و به او توجه کند. چنین فردی برای مقابله با تهدید موجود شروع به پرخاشگری می کند. به این ترتیب او رابطه خود را با پدرش بازسازی
می کند و همان طور که پدرش او را کتک می زد وی نیز نسبت به همسرش پرخاشگری
می کند. با این کار نگرانی مرد از طرد شدن توسط همسرش کاهش می یابد. غالبا چنین مردی همسرش را تحریک می کند تا مدتی او را ترک کند تا او مجددا احساساتی مثل تنهایی و بی ارزشی را که بی نهایت از آن ها بیزار است و مسبب رفتار خشن او هستند تجربه کند. اگر این الگو یک بار در زندگی زوجی رخ دهد در آینده بارها و بارها تکرار خواهد شد زیرا این چرخه تقویت کننده رفتارهای هر دو آن ها است.
خودآزاری یا مازوخیست (که از نام لوپولد ون ساخر مازوخ گرفته شده است) به رفتارهایی اطلاق می شود که باعث آزار خود فرد می گردد. افراد خودآزار در کودکی به این طریق با مراقبان خود ارتباط برقرار می کردند. یک مثال رایج از خودآزاری، تحقیر کردن خود
می باشد. یک فرد خودآزار، بی نهایت از ترک شدن نگران است. او همواره می ترسد که دیگران به دلیل بی ارزشی و حقارتش او را رها کنند. این رنج روانی آن قدر زیاد است که باعث می شود او خودش را آزار دهد یا به دیگران اجازه بدهد از او سوء استفاده کنند. مصادیق خودآزاری عبارتند از تحقیر خود، پرخوری افراطی و سوء مصرف مواد. این افراد وقایع آزار دهنده ای را که تجربه کرده اند مجددا بازسازی کنند و خودشان نقش والدین بد رفتارشان را اجرا می کنند. اگر چه این کار باعث رنج زیادی برای آن ها می شود اما اجازه می دهد که از نظر روانی به والدین شان نزدیک شوند و احاساستی شبیه آن ها داشته باشند. در ذهن یک انسان خودآزار، کتک خوردن و رنج کشیدن بهتر از احساساتی مثل بی توجهی و غفلت است که او به شدت از آن ها می ترسد. این افراد تلاش می کنند با استفاده از مکانیسم خودتنظیمی با تمرکز بر درد ناشی از کتک خوردن از احساسات ناراحت کننده تری مثل ترک شدن، بی ارزشی و تحقیر فرار کنند.
این مطلب توسط مجله پزشکی دکتر سلام تهیه شده است. استفاده از آن فقط با ذکر منبع دکتر سلام(hiDoctor.ir) مجاز می باشد