بهتر است فرزندمان را به تجمل گرایی عادت ندهیم و با رفتارهای مختلف خود باعث به وجود آمدن علاقه وی به در پیش گرفتن این سبک در زندگی آن ها نشویم
هفته نامه سلامت*: تجمل گرایی واژه سختی است. اتوکشیده و شق و رق. حتی افرادی که در چارچوب آن زندگی می کنند و روزگار می گذرانند، سعی می کنند به نوعی آن را رد کنند اما نه، گویا باید در جمله آخر تجدیدنظر کرد، وقتی در خیابان هایی راه می رویم که ماشین های چندمیلیاردی تنها برای به چشم آمدن و نماش دادن از آنها رد می شوند، وقتی کانال های شبکه ای را زیر و رو می کنیم و به وضوح شاهد به نماش گذاشتن اجناس و کالاها و زندگی هایی هستیم که جز تجملاتی بودن صفتی ندارند.
تجمل گرایی واژه سختی است اما سخت تر از آن دیدن فرو رفتن در تجملات در نسل و مردم است که می خواستند خلاف چنین جهتی حرکت کنند و شاید سخت تر این باشد که تجمل گرایی به جنین های به دنیا نیامده هم رسیده.
جنین های که قرار است در سیسمونی های چندصد میلیون بخوابند، بغلتند، زندگی کنند و تولدهای شاهانه بگیرند و در دنیای بچگی شان فخر لباس و وسایل آنچنانی شان را به هم بفروشند. تجمل گرایی واژه سختی است اما سخت تر از آن بلایی است که قرار است بر سر نسلی بیاید که باید در چنین افکاری دست و پا بزنند. در این مطلب به تجمل گرایی پرداخته ایم که می خوانید. در تهیه این پرونده پرنیان پناهی و فاطمه صفوی همکاری داشته اند.
تجمل گرایی یعنی تمایل و گرایش به آراسته شدن و تجملات. به نظر می رسد این گرایش در جامعه فعلی ما چه در سطح خانواده ها و چه در سطوح فعلی ما چه در سطح خانواده ها و چه در سطوح بالاتر رو به افزایش و آثار منفی آن در تمام سطوح قابل لمس است. اینکه چرا گرایش به تجمل گرایی تا این حد افزایش یافته از جنبه های مختلف قابل بررسی است. به خصوص که می دانیم فرهنگ ساده زیستی و قناعت در جامعه ما از دیرباز از نسلی به نسلی دیگر، هم توصیه می شده و هم به عنوان یک ارزش فرهنگی شناخته می شده است.
شاید وجود فضای رقابت بین افراد جامعه است که به این موضوع دامن می زند. گویی آدم ها با هم در حال مسابقه برای هرچه باشکوه تر کردن وسایل زندگی شان هستند. در چنین فضایی خیلی از افراد فکر می کنند نباید از قافله عقب بمانند.
اینجا لازم است به یک نکته اشاره کنم، قدرت مالی و استقلال پولی تا جایی که فرد امکان تهیه وسایلی را که می خواهد و می تواند از آنها لذت ببرد، پیدا کند خواهد توانست در افزایش احساس رضایت و شادی فردی نقش داشته باشد، اما تحقیقات نشان می دهد از سال های 1960 تا 2010 با وجود اینکه میزان درآمد در اقشار خانواده کشورهای توسعه یافته بیشتر شد، تفاوتی در میزان رضایت از زندگی و احساس شادمانی آنها نداشته است یعنی پول تا جایی که نیازهای ما را برآورده کند، می تواند نقش موثری داشته باشد و بیش از آن در خوشبینانه ترین حالت ممکن اثری بر ایجاد «حس خوب» در ما نخواهدداشت. به قول عطار:
خلعت دنیا زیاد از خویشتن دردسر است
آنچه می آید زیاد از آستین، چین می شود
چه کسانی تجمل گرا می شوند؟
آنها آدم هایی هستند که دیگران را مدام در مجال قضاوت خود می پندارند و تصور می کنند با تجملات، قضاوت منفی دیگران درباره شان کمتر خواهدشد و امید دارند که با این کار بیشتر نظر مثبت جامعه را به خود جلب کنند.
تجمل گرایان فرافکن
برخی از تجمل گرایان «فرافکنی» می کنند و می گویند: «ما تمایل نداریم تجمل گرا باشیم، بلکه فرهنگ ما تجمل گراست. این رویه در جامعه تبلیغ و ترویج می شود و ما نیز ناگزیر به پذیرش آن هستیم.» در واقع این افراد نقش خود را در گسترش این پدیده انکار می کنند.
تجمل گرایان تعمیم ساز
برخی نیز «تعمیم سازی» و رفتار خود را اینگونه توجیه می کنند: ««همه» مردم اینگونه اند و تجمل گرایی برایشان مهم است نه فقط من، پس چرا خلاف جریان آب حرکت کنم؟ این کار را می کنم تا انگشت نمای دیگران نشوم!» این از نظر علوم رفتاری یک نوع «تقویت منفی» محسوب می شود؛ یعنی فرد برای آنکه مورد انتقاد قرار نگیرد، این کار را انجام می دهد.
یکی دیگر از موارد موثر، ویژگی های «کمال طلبی» و «آرمان خواهی» بعضی از افراد است؛ یعنی معتقدند باید کامل ترین و بهترین زندگی ممکن را داشته باشند و هیچ نقصی در زندگی شان قابل پذیرش نیست. چنین کسانی برای اینکه به این دنیای ذهنی دست یابند، هزینه های زیادی متحمل می شوند و چون هرچه تلاش می کنند به آن کمال مورد نظر نمی رسند، همیشه ناراضی اند و از داشته ها و متعلقات خود هم لذت نمی برند و این موضوع بیش از پیش نگرانشان می کند که چرا هرچه متعلقاتم بیشتر می شود، رضایتم به آن اندازه زیاد نمی شود!
تجمل گرایان مقایسه گر
مساله دیگر «مقایسه کردن» و «مقایسه شدن» است. یکی از آثار منفی شیوع مقایسه خود با دیگران و مقایسه فرزندان با دیگران، تمایل به تجمل گرایی در جامعه است. متاسفانه این نوع مقایسه در اکثر مواقع در سطوح نابرابر انجام می گیرد؛ مثلا ممکن است فردی درآمدش را با صاحبان سایر مشاغل مقایسه یا نوجوان وابسته به خانواده، خود را با یک بزرگسال که درآمد خوب و مستقلی هم دارد، مقایسه کند.
والدین باید بپذیرند و آموزش دهند وقتی آدم ها شرایطشان با هم متفاوت است، قرار نیست داشته هایشان با هم متفاوت است، قرار نیست داشته هایشان با هم مشابه باشد و این فرصتی است مناسب برای آموزش صبر به نوجوانان. البته ایجاد امید در آنها و نوید اینکه می توانند روزی به این درجه از پیشرفت برسند، لازم است.
تجمل گرایان نمایشی
یکی دیگر از مسائل، ویژگی های «نمایشی» بعضی از افراد است. یعنی نمایش متعلقات بیش از خود آنها ارزشمند و لذتبخش می شود. اینجا فضای خصوصی خانواده جای خود را با نمایشگاه عمومی عوض می کند که هرچه لوکس تر باشد یا بیشتر مورد توجه قرار گیرد یا بیشتر بتواند حس حسادت دیگران را برانگیخته کند یا بیشتر بتواند تایید دیگران را به دست آورد، صاحبان آن رضایت بیشتری پیدا خواهند کرد. حال آنکه از این نوع رضایت یک رضایت سطحی و ناپایدار خواهدبود.
تجمل گرایان فاقد اعتماد به نفس
«اعتماد به نفس پایین» نیز گاهی آدم را به وادی تجمل گرایی می کشاند. وقتی فردی تجملات را زیربنای اعتماد به نفس خود بداند، فکر می کند تنها از این طریق می تواند حرفی برای گفتن در جامعه داشته باشد؛ بنابراین بیشتر در پی تجمل گرایی خواهدرفتدر حالی که نتیجه اعتماد به نفس کاذب و حبابی، کاهش عزیت نفس بیشتر خواهدبود.
برخی افراد از رفتار دیگران «نتیجه دلخواه» را برداشت می کنند؛ مثلا می گویند: «فلانی به این دلیل با من رابطه خانوادگی برقرار نمی کند که زندگی مجللی ندارم و این باور آنها را از بررسی احتمالات دیگر باز می دارد.»
تجمل گرایان ذهن جوان
گاهی هم اقدام به «ذهن خوانی» می کنند و گویند: «فلانی حتما فکر می کند آدم خسیسی هستم و نمی خواهم برای زندگی ام خرج کنم یا مثلا نکند کسی فکر کند من برای آسایش و راحتی خودم ارزشی قائل نیستم.» بنابراین بدون اینکه تلاشی کنند و بفهمند که آیا این ذهن خوانی درست است یا نه، روند زندگی خود را تغییر می دهند.
یک نکته مهم، «تقویت مثبت» این رفتار از سوی جامعه است؛ یعنی بعضی از ما وقتی با زندگی تجملی دیگران روبرو می شویم، رفتارشان را تحسین و به این دلیل به آنها توجه و داشتن این نوع زندگی را تایید می کنیم. حتی ممکن است الگوبرداری و در یک کلام تجمل گرایان را «تشویق» کنیم و می دانیم که هرچه یک رفتار تشویق شود، احتمال تکرار آن نیز بیشتر می شود تا جایی که به «عادت» تبدیل خواهدشد.
تجمل گرایان خودشیفته
یکی دیگر از علل تمایل به تجمل گرایی، نوعی از ویژگی های فردی و شخصیتی است که آن را در علم روان پزشکی با اصطلاح «خودشیفتگی» می شناسیم. در این حالت، فرد خود را لایق داشتن مجلل ترین استثنایی است و باید متعلقاتش هم به نوعی تک و خاص باشند. البته چون در عالم واقع مشاهداتش را خلاف آنچه در ذهن می پرورد می بیند، احساس منفی به خود و دیگران پیدا می کند و نتیجه نهایی آن باز هم کاهش اعتماد به نفس خواهدبود.
ویروس تجمل گرایی در کودکان
نکته نگران کننده در این بحث، ترویج تجمل گرایی در کودکان و اصرار به آن از سوی والدین است، بدون آنکه متوجه باشند این فرهنگ چه آثار منفی ای می تواند در آینده کودکان شان داشته باشد. البته ریشه های این اتفاق هم با مطالبی که در بالا اشاره کردم، تا حدودی قابل توجیه است؛ مثلا بچه ها با همکلاسی هایشان در زمینه های غیردرسی مقایسه می شوند؛ یعنی مثلا ارزش شاگرد به نوع خودکار، دفتر، کیف یا کفش او می شود، نه میزان درس خواندنش. بعضی می گویند چون فرزندم همه چیز من است، پس باید همه اموال و دارایی ام را خرج او کنم یا مدام نگرانند در تامین فرزندشان نقصی از خود نشان دهند یا اینکه باید کاملا در رفاه باشد.
یکی از مواردی که والدین به میزان زیادی از طریق آن، تجمل گرایی برای فرزندانشان را توجیه می کنند این است: نکند «نه» گفتن من به خواسته هایش، در آینده او را سرخورده کند و نتواند با اعتماد به نفس کافی «گلیمش را از آب بکشد». حال آنکه اتفاقا دارند شرایط را به نحوی اداره می کنند ه احتمال به وقوع پیوستن آن نگرانی ها بیشتر شود.
فرزندی که در دوران رشدش هیچ وقت با کمبود و کاستی مواجه نبوده یا هیچ گاه برای درخواستی «نه» نشنیده یا تجملات و تعلقات مادی را عامل برتری خود نسبت به دیگران بداند، مسلما دوران رشد طبیعی را طی نخواهدکرد و زمانی که دیگر سیستم حمایتی خانواده به هر دلیلی در کار نباشد، خود را در جامعه ای می بیند که در خیلی از موارد با محیط قبلی اش متفاوت است و این تناقض او را متضرر خواهدکرد.
اگر به خاطر داشته باشید، در زمان های نه چندان دور نسبت به زمان حال، دادن پاداش مادی به فرزندان به صورت یک «انگیزه بیرونی» برای آنها برای رسیدن به خواسته های والدین که عموما مسائل تحصیلی، اخلاقی و اجتماعی آنها بود، انجام می گرفت. به تدریج والدین تلاش می کردند بتوانند مسیر را از سمت انگیزه های بیرونی به سمت «انگیزه های درونی» کودک یا نوجوانشان تغییر دهند؛ به نحوی که نوجوان بداند برای آنکه دیده شود، بهتر است اخلاق یا موفقیت های تحصیلی اش را ارتقا دهد تا اینکه بخواهد نوع گوشی تلفن یا رایانه شخصی اش را به روز کند اما امروزه داشتن وسایل مجلل برای فرزندان یک «حق» دانسته می شود، نه یک انگیزه بیرونی و تدارک آن از سوی والدین «وظیفه» به شمار می رود و نه یک «توجه ویژه» به آنها.
اینکه فرزندان ما بپذیرند قرار نیست همه چیز در زندگی فراهم باشد و به تناسب شرایط خودشان، مسیر پیشرفت را طی خواهند کرد و متوجه خواهندشد که در صورت تلاش بیشتر می توانند به برخی از امکاناتی که برایشان فراهم نشده دست پیدا کنند، نه تنها آنها را سرخورده نمی کند، بلکه انگیزه پیشرفت را در وجودشان تقویت خواهدکرد و آنجاست که کودک با توانایی های خود آشنا می شود و اعتماد به نفس واقعی در او شکل می گیرد.
گاهی این موضوع سوژه دعواهای زناشویی می شود؛ یعنی پدر و مادر هم رای و هم نظر برای نحوه تامین فرزندشان نیستند یا ممکن است والدی که کمتر زیر بار تهیه وسایل غیرضروری برای کودک می رود، «والد بد» تلقی شود و حتی منجر به این شود که فرزند بین پدر و مادرش حتی در میزان دوست داشتن آنها فرق بگذارد.
گاهی نیز والدین در نحوه خدمات دهی به فرزندان خود ثبات قدم ندارند و کودک یک نوسان مبهم در برخورد با خود را تجربه می کند و از درک علت این تفاوت رویه عاجز می ماند. توصیه می شود والدین برای این مشکلات چاره ای اندیشیده و حتی از نظرات کارشناسان بهره مند شوند چون ادامه این مسیر سرانجام خوبی نخواهدداشت.
در پایان باید اشاره کنم که رفاه و تامین نیازهای انسان برای داشتن احساس آرامش و آسایش ضروری است اما وقتی مسائل مادی و تجملات معیار برتری افراد قرار گیرد یا اینکه بخواهد با روی آوردن به آن جلوی قضاوت های منفی مردم را بگیرد، در درازمدت آثار مخربی روی فرد، خانواده و جامعه خواهدگذاشت.
* تنظیم: سیما روشن
* کارشناس: دکتر احمد احمدی پور، روان پزشک و روان درمانگر